۲۱.۱۰.۹۶

برای جوانان میهن که در بی‌گناهی مطلق قربانی بارگاه اهریمن میگردند


امشب همه غمهای عالم را خبر کن
بشنین و بامن گریه سر کن
گریه سر کن
ای میهن، ای انبوه اندوهان دیرین
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین
سر درگریبان، در پس زانو نشسته
ابرو گره افکنده، چشم از درد بسته
در پرده های اشک پنهان، کرده بالین
ای میهن، ای داد
از آشیانت بوی خون میآورد باد
بر بال سرخ‌ کشکرک پیغام شومیست
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟

ای میهن،
ای شب بی ستاره
خورشید تاریک
اشک سیاه کهکشان‌های گسسته
آینه دیرینه زنگار بسته
دیدی چراغی را که در چشمت شکستند؟

ای میهن،
ای غم چنگ هزار آوای بارانهای ماتم
در سایه افکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق؟
مرغی که میخواند
مرغی که با آوازش از کنج قفس پرواز میکرد
مرغی که میخواست
پرواز باشد

ای میهن، ای حیف
همسایه شب‌های تلخ نامرادی
در آستان سبز فروردین، دریغا
آن غنچه‌های سرخ را برباد دادی
ای میهن، ای پیوسته پاییز
ای آتش خیس
ای سرخ و زرد، ای شعله سرد
ای در گلوی آب و مه فریاد خورشید
تا کی ستم بر مرد خواهی کرد نامرد؟
ای میهن، ای در خود نشسته
پیچیده با خاموشی سبز
خوابیده با رویای رنگین بهار نغمه پرداز
زین پیله، کی آن نازنین پروانه خواهد کرد پرواز؟

ای میهن، ای همراز جوانان سر بدار
هم عهد سرهای بریده
پر کرده دامن
از میوه های کال چیده
کی می نشیند درد شیرین رسیدن
در شیر پستان‌های سبزت؟

ای میهن،
ای خشم
ای شعله ور چون آذرخش پیرهن چاک
بامن بگو از سرگذشت آن سپیدار
آن سهمگین پیکر، که با فریاد تندر
چون پاره ای از آسمان، افتاد برخاک

ای میهن،
ای پیر بالنده ای افتاده، آزاد زمین‌گیر
خون میچکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها
ای میهن اینجا سینه من چون تو زخمیست
اینجا، دمادم دارکوبی بر درخت پیر میکوبد
دمادم.

ه. ا. سایه 



>
سرو آزاد- مشکاتیان، ناظری و گروه عارف

هیچ نظری موجود نیست: