۱۲.۹.۹۶

کور بادا دیدهٔ حق ناشناس دوستی


بهر هریاری که جان دادم بپاس دوستی
دشمنیها کرد با من درلباس دوستی
کوه پابرجا گمان میکردمش دردا که بود
از حبابی سست بنیان‌تر اساس دوستی
بسکه رنج از دوستان باشد دل آزرده را
جای بیم دشمنی دارد هراس دوستی
جان فدا کردیم و یاران قدر ما نشناختند
کور بادا دیدهٔ حق ناشناس دوستی
دشمن خویشی رهی کز دوستداران دوروی
دشمنی بینی و خاموشی بپاس دوستی.

رهی معیری



یک شاخه گل برنامه شماره ۴۲۰ - محمودی خوانساری













هیچ نظری موجود نیست: