۲.۱۰.۹۶

تا بکاریم نهال آلو


پشت کاجستان برف
برف و یک دسته کلاغ
جاده یعنی غربت
باد، آواز، مسافر و کمی میل بخواب
شاخ پیچک و رسیدن بحیاط
من و دل تنگ و این شیشه خیس
مینویسم، فضا
مینویسم، دو دیوار...
چندین گنجشک

یکنفر دلتنگ است
یکنفر میبافد
یکنفر میشمرد
یکنفر میخواند
زندگی یعنی یک سار پرید
یعنی همین لحظه...


از چه دلتنگ شدی
دلخوشیها کم نیست
مثلاً این خورشید
کودک پسفردا
کفتر آن هفته....


یکنفر دیشب مرد
و هنوز نان گندم خوب است
و هنوز آب میریزد پایین
اسبها مینوشند....


قطرهها درجریان
برف بردوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس....

حجم سبز- سهراب سپهری

هیچ نظری موجود نیست: