خوراکیها و هرچه که از دهان و دماغ و دیگر راههای ورودی، داخل بدن میگردند، یا تبدیل بخون شده و در تمامی بدن میچرخند، یا وارد خون گشته و بر روی آن تاثیر میگذارند، یا بر جریان خونی که در تمامی بدن در حال گردش است، موثر اند.
خردمند را همین یک اشاره بس است.
دیگران هم بدانند که خوردن گوشت مردار در اشکال و فرمهای چرخ کرده، یک رو، بریان، کم چربی، پر چربی، بی استخوان و یا آبگوشتی، و و و بر روی تمامی ارگانهایشان و از همه مهمتر مغز اثر میگذارد. ساختار خون هنوز بطور کامل شناخته نیست. فقط میدانند که جزئ بعنوان "د ان ا" در آن وجود دارد که دارای کدهایی است که بسیاری از آنها ناشناخته است. تنها چیزی که میدانند اینستکه این کدها از زمان شکل گیری نطفه برای هر آدمی منحصر بفرد است و این کدها در طول زمان تحت تاثیر عوامل محیطی و تربیتی و پرورشی قرار گرفته و امکان پس رفت و یا پیشرفتشان وجود دارد. و تازه همه اینها هم باز در حد تئوری است. پارسها از گذشته بسیار دور مثلی عامیانه را در این مورد بکار میبردند که میفرماید: با یک غوره سردیش میکند با یک کشمش گرمیش. و بدین ترتیب تاثیر خوراکیها و عامل خارجی را بر روی بدن آدمی به عوام میفهمانند.
خوردن خون از طریق گوشت، انتقال کدهای بدن موجود دیگر به بدن آدمی است. اینکه میفرمایند آدمی همانی میشود که میخورد (عرب میگوید: غربیها از بس گوشت خوک خوردهاند، بی غیرت شده اند! و یا غربیها آیکیو اعراب را در حد ملخ میداند، یا ترکها چون به کباب کردن گوشت خر عادت داشتند و یا ایرانیها که اکثرا گوشت گوسفند میخورند و تا این حد مطیع و بردبارند و الی آخر) شاید زیاد هم بیراه نباشد. در نتیجه میبایستی مراقب ورود عوامل خارجی بویژه خوراکیها به بدن خود بود، و اینبار که خواستید گوشت مردار را در حد یک کباب آبدار بخورید، به نتایج آن هم کمی بیاندیشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر