۳۱.۵.۹۶

عشق آنست که در دل گنجد



بلبلی شیفته میگفت به گل
که جمال تو چراغ چمنست
گفت: امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمنست
چونکه فردا شد و پژمرده شدم
کیست آنکس که هواخواه منست
بتن این پیرهن دلکش من
چو گه شام بیائی کفنست
حرف امروز چه گوئی فرداست
که ترا بر گل دیگر وطنست
همه جا بوی خوش و روی نکوست
همه جا سرو و گل و یاسمنست
عشق آنست که در دل گنجد
سخنست آنکه همی بر دهنست
بهر معشوقه بمیرد عاشق
کار باید سخنست این، سخنست
میشناسیم حقیقت ز مجاز
چون تو بسیار درین نارونست.....

پروین اعتصامی
















هیچ نظری موجود نیست: