۲۵.۴.۹۶

بازنشر: مرغِ قهقهه بر شاخسار وُ وقت تنگ است


در خصوصِ ازدواج با نوباوه‌های شیرخواره حکایاتِ فراوانی از شیخ اَبول ورّاق بن قوقولی قوقو که قائدِ زمان خود بود روایت شده است. همچنین از شیخ اَبول قرقرِ قریشی بن گازارو، اقوالی مستدل آورده اند؛ شیخ در صحاریِ سوزان و شن‌های سوزنی مثلِ کُفرِ ابلیس مشهور بود. گویند او از فرطِ تقوا و زهد، فالگیری فتان و فربه بوده و آش را با جاش می بلعیده و همزادِ اجنه و مُوَکِلِ کچلان و مچلان بوده است.


در خبر است که شیخ اَبول جوجه بن ماکیانِ مَکّی از قبیلۀ خِپِل دارندۀ کتابِ «تعجیل فی الفرج»؛ کچلان و مچلان را همان یأجوج و مأجوج دانسته و آخوند ابول قرقره بن فرفره آلِ قرقی بر آن تأکید کرده و «یأ و مأ»ی یأجوج و مأجوج را از بلادِ باد خیزِ «یامان» دانسته است.

آری هر دو بزرگوارِ جلیلُ القدر(اَبول ورّاق و اَبول قرقرِ قریشی) دلایل و شواهدِ کافی آورده و رَدّیه‌ای در صد رساله بر کارِ منکران و معاندان تحریر کرده و از معجزات و کراماتِ عدیدۀ شیخ اَبول قابلمه بن مطبخ آلِ دوده نقل‌ها آورده اند. ملا ابول جوزی بن قوزی بن موذیِ زاگربی در کتابِ «عجُوز والعَجُوزه» حکایاتِ تکان دهنده‌ای از مجازاتِ منکران آورده است که ما عالماً و عامداً از خیرِ نقلِ آن می گذریم چون موی بر اندامِ آدمی سیخ کُنَد و در این وجیزۀ موجز نگنجد و انشاءالله در آینده به تبیینِ آن مبادرت خواهیم کرد. 


باری این خبرِ مبارک و مسرّت بخش در اقلیمِ غولانِ چهار چشم و اجنۀ جنت مکانِ «مگالاگادی»، «کالاهاری»، «گُومبا گُومبا»، «گالا گالا» و دوالپاهای دودیِ لب شُتری و چشم خروسی، به سرعتِ بادِ صرصر پخش شد و عرش و فرش را به نمایشِ حرکاتِ موزون (رقص و تَرَقّص) در آورد و کتابِ «ای وَل گاگول» مانندِ سیمرغ و کیمیا، نایاب شد.






لاجرم؛ ما برای اثباتِ سخنانِ خویش از شارحِ مقدس مثال هایی می آوریم تا حضراتِ معترض، مزدور، برانداز، منحرف، منافق و جاسوس، مُتنبَه شوند و کافرانِ شکاک اندکی تأمل کنند، و به قولِ سقّایِ محشر، حاجی مش کربلائیِ جیگر طلایِ تاولی بن کورَک و دُمَل که می سراید:


یک لحظه تأمل کن، گر گبر وُ مکافاتی
یک لحظه تعامل کن، گر مرگِ مفاجاتی


گر کافه بهم ریزی، تو کافر وُ کامبیزی
ای چوبِ فلک خورده، تا کِی نخوری دیزی؟


ملا ابول قادر بن قوطی بن فوطه(لُنگ) بندِ قلقلکی اخویِ ابول قصابِ قائمی از رئیسِ قبیلۀ قاقارَک نقل می کند که: ما از بس قوقولی قوقو کردیم بادِ فتق گرفتیم و تخمهایمان به قدر توپِ فوتبالِ فینالِ جام جهانی گُنده شد. هِی هِی، کو گوشِ شنوا و چشمِ بینا!».
قطبِ عالمِ امکان یگانۀ دهر شیخِ کبیر «تن تاویِ» دودکی در دو کتابِ «حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی» و «کِنزُ الدیک۱» معروف به «جِزِّ جگر بزنی» می فرماید: ازدواج با دخترکانِ بالغ و نابالغ فرعِ دین است و ازدواج با فرزند خواندگانِ مادینۀ فنقلی اصلِ دین و فروغِ دلِ مؤمن است و اگر مادینگانِ فنقلی در حالتِ «اَقّو بقّو» باشند و با نغمۀ «سر سری، سر سری» سرشان را تکان بدهند نکاح جایز است.




و هر گاه آیۀ:« حالا باباش می یاد، حالا باباش می یاد» را بخوانند می بایست در تصریحِ آن بکوشند و بگویند:« حالا پدر خوندۀ سابق و شوهرِ با حالت می یاد» و هیچ از این پروا نکنند که لالایی از وزن خارج است چون حقیقت دارد. همچنین این لالاییِ خداگونه یادتان نرود:«گلپری جون؛ بعله. اینجایی جون؟ بعله. مییای بریم، نمی یام، خسته میشی نمی شم. وای وای وای، چقد اطوار می ریزی. چه پُر رو پُر می ریزی...». واویلا واویلا... صلواتِ بلند ختم کنید.


شیخ اَبول قرقرۀ قمی بن خناسِ سرخسی در کتابِ «الچِخ وَلچِخ» آورده است:« ازدواجِ پدر خوانده با صبیۀ شیرخواره ثواب دارد و دافعِ مرضِ قولنج است و البته اگر صبیه سینه کفتری باشد اجر جهاد دارد و اما بعد؛ صد دُور تسبیحِ شاه مقصودِ شب نما چرخانده و استخاره کرده و این لالایی را بخواند: یه توپ دارم قلقلیه، سرخ و سفید و آبیه، می زنم زمین هوا میره، نمیدونی تا کجا میره...».


البته ملا اَبول ملایری بن هُدهُد در کتابِ «لُفت وُ لیس» می فرماید:« این لالایی اصلح است: با شیرِ آب بازی نکن نگا تو مثه موش شدی، نازیِ شیطونِ بلا چرا تو بازیگوش شدی...».
آخوند اَبول قراضه بن دلالِ هراتی در کتابِ «نصیحتُ النسوان» متذکر شده است:«وقتی به صبیه قند داغ می دهید این لالایی را بخوانید تا هزار هزار ملک شما را دُعا گویند و تحسین کنند: اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره...».
ملا اَبول شامورتیِ بن بند باز بن خنزر پنزری بن خنزیری در سه کتابِ «بزغاله و جزغاله» و «نکبتُ الرجال» و « مناسکُ الدجال» می گوید:« لاکن دخترکِ قُنداقی برای رجال؛ شیرینیِ شکر و عسل و قند و نُقل و نبات دارد در دهانِ بزغاله».




شیخ اَبول جق جقِ جنی بن جینگیلیِ کاشغری که کاشفِ عبای پشمِ شتری و شالِ کشمیری است در کتابِ «قِندیلُ الکُمار» می آورد:« بعد از جماع با جمل وصلتِ مستحب با رضیعه (دختربچۀ شیرخواره) از عباداتِ کُبرا است».
شیخ اَبول دلقک افندی بن قندهاری اخویِ ملا ابول الحمار در کتاب‌های «اسقاطُ العقل» و «هپروتُ البرهوت» می گوید:« شُرطه همیشه باید هوشیار شد و طفلِ شیرخوارۀ مؤنث را که زاده شد به طرفه العینی به نکاح دائم در آورد که مضراتِ ترکِ آن مانندِ تارِکُ الصَلات بودن است و کفارۀ کبیره دارد»


شیخ اَبول عتیق میر مشکوک بن لولوی کابلی در دو کتابِ «پشکل ماچه الاغ» و «قوریُ الحوری» می نویسد:« ولاکن همبستری با رضیعه باعث می شود سویِ چشم افزون گردد و در ظلام قدرتش هزار فاز بالا برود طوری که دیگر هاله‌های نور را که گردِ سرِ اَلافان می گردد، در مرحلۀ اول از میدان به در، و در مرحلۀ دوم خُرد و خاکشیر کرده و بساطشان را جمع می کند».
آخوند اَبول حُناق بن گوجۀ گجراتی بن چمچۀ چمبری در کتابِ «توپِ شِرِپنِل» از ملا اَبول غلط بن غلط بن مسقطی نقل می کند که:« عقدِ دخترکانِ شیرخوارۀ فرزند خوانده در عالم ملکوت و از ازل تا به ابد و در لوحِ محفوظ، نوشته و بسته شده است و عدول از آن مانندِ بریدنِ طناب و سقوطِ دَلو در چاه و یا به چار سوق (بازار) رفتن و با دولِ (زنبیلِ) خالی برگشتن است و مکروه».
ملا ملنگِ گیلانی بن کاکِ کرمانشاهی بن گاز گزِ اسپهانی در کتابِ «کرده خاله دولاخندی» آورده است:« مستحبِ افضل این است که این لالایی طنین انداز باشد:

یه روز بوشوم کونس کاله؛ ایشاله
کونوسه بیچم‌ای پرپره؛ ایشاله


ای دانه می دان ان دکنه، ایشاله
می دانه انه آب چکیده ایشاله...».

ملا اَبول بلبلِ شیرازی بن خُرناسِ خراسانیِ چار چشم بن فاضلابِ هرندی در سه کتابِ «کاکو اَلک دولک، «واسونک پستونک» و «چِطو شد! حالا ایطو شد؟» می نویسد:

«ای وَلاّ کاکو؛ به جَدُم قسم والا ثواب داره،‌

ای لالایی یو بخونی وُ اُ خشخاشوُ غلیظ ادا کنی:

کاکا رفته، گل آبشن
کاکا رفته چشوم روشن
لالالالا، گل خشخاش
کاکا رفته خدا همراش
لالالالا، گل ریزه
بچه م آروم نمی گیره...»


و ملا ابول یه قول دو قول بن کشکِ کشکولی در کتابِ «تفسیرِ هپلی هپو» می فرماید:

«البته حمومک مورچه داره بشین وُ پاشو خنده داره، و کوچه تنگه بله عروس قشنگه بله

دس به زلفاش نزنین مُرواری بنده بله... واقعاً عالیه و معجزه می کند».




ملا ابول دَردا بن نارنجکِ جمارانی بن جمکرانی در دو کتابِ «قُمبُله و رشاشه تحتُ الدشداشه»، و «قینُ القیامه» دُعای دغدغه سازی دارد که خواندنِ آن کافران را گیج و خشتکِ شکاکان را روی سرشان می کشد و نورِ ایمان را در قلوبشان بارور می کند:« کَل کَل کَلَکَل؛ لَکَل کَلَک کَلکولا» اگر روزی هزار بار خوانده شود کافۀ کافران را کله پا خواهد کرد. این دعا بر اندامِ مؤمن جوشن می پوشاند و کافر را برهنه و انگشت نما می کند.


هدف از این مقدمه چینی‌ها رسیدن به کتابِ «نفخهُ المعده» و «لاکن این جور چیزها بشود» از شیخ حضرت امامِ مقوایی(قُدِّسَ سِرُّهُ الشریف) معروف به دندان طلا (ارواحنا فداک) و دارندۀ بادهای بلا (مد ظله العالی)، مبارزِ بزرگِ ضدِ طاغوت و آورندۀ دورانِ یاقوت (منظور انگور یاقوتی و انگور ریش بابا می باشد) صاحبُ الدَعوه و مالکِ معجزاتِ فراوان در کتابِ مستطابِ «تحریر الوسیله» است و آوردنِ چند گُهر از صحیفۀ تابناک ایشان۲:


«کسی که زوجه‌ای کمتر از نُه سال دارد وطی(نزدیکی و دوری، دوری و نزدیکی، فرو بردن چیزی در رانِ کسی) او برای وی جایز نیست چه این که زوجه دائمی باشد، و چه منقطع، و اما سایر کام گیریها از قبیل لمس به شهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ(فرو بردن چیزی در چیزی، مانند گذاشتن قند در قندان یا میل در سُرمه دان یا نه؛ فرو بردن چیزی مانند مدادی نوک تیز و ختنه شده در قلمتراش) اشکال ندارد هرچند شیرخواره باشد، و اگر قبل از نُه سال او را وطی کند اگر افضاء (پس و پیش را یکی کردن و پدرِ طرف را در آوردن) نکرده باشد به غیر از گناه چیزی بر او نیست، و اگر کرده باشد یعنی مجرای بول و مجرای حیض او را یکی کرده باشد و یا مجرای حیض و قائط او را یکی کرده باشد تا ابد وطی او بر وی حرام می شود، لیکن در صورت دوم حکم بنابر احتیاط است و در هر حال بنا بر اقوی بخاطر افضاء از همسری او بیرون نمی شود در نتیجه همه احکام زوجیت بر او مترتب می شود یعنی او از شوهرش و شوهرش از او ارث می برد و نمی تواند پنجمین زن دائم بگیرد».




از ملا ابَول مزقانچیِ چهار چنگول بن دُم بریده بن شیخ پشم علی شاه روایت معتبر داریم که فرمود:
« مولای ما شوریده‌ها حضرت امام روح خدا و بت شکنِ دوران، پرسیدم: مَعَ اَلاسَف کدوم یک از ترانه‌های غرب زده‌های قرتی رو دوس دارین؟ در حالی که بشکن می زد و زیر جُلَکی می خواندند؛ گفتند:«معذالک؛ بشکن وُ بالا بنداز دنیا فقط دو روزه...» و بعد با وجدِ عجیب و بی‌سابقه‌ای فرمودند: لاکن، کبوتر بچه کرده، کاش بودی وُ می دیدی...» 

یکی از معجزاتِ حضرتِ امامِ مقوایی (دامَ ظلِهُ العالی) را شیخ اَبول باقلا قاتق بن قاتلِ بی‌پاتُق صاحبِ کتابِ «ولایتُ الهوا»آورده است:«آبِ دهانِ آن اُسوۀ تقوا نخلِ مُردۀ بی‌ثمر را زنده می کرد و خرماهایی می آورد که بزرگتر از خُرمالوی اِفریقی و کوچکتر از خربزۀ اَمِریکی بود(مرگ بر امریکا مرگ بر ضد ولایت فقیه و بقیۀ قضایا و مخلفات) و هزار البته در اندازۀ خرما میانِ عُلما اختلاف است و عده‌ای هر دانه خرما را دو قلو و به قدر تخم‌های قُر شدۀ مؤمن دانسته اند و عده‌ای بر طریقِ دیگر رفته و هر دانه خرما را سه قلو و به قدرِ کدو قِلقِلی زن برآورد کرده اند و روایتِ دیگری نیز از اَبول بواسیرِ سیبری در دست است. برای تَبَرُّک شیخ اَبول قاروره بن قارون از ذُرّیۀ ذُرّت فروشانِ دمشق در کتابِ «اغانیِ البیض» آورده است که:«به قدر تخم شتر مرغ بوده است».


و شیخ اَبول دُم جنبانک بن خلیفه آلِ مخوف معروف به گاز انبر در کتابِ «عقربُ اَلقرَب» می گوید:« به اندازۀ تخمِ دایناسور بود».
باز گردیم به بحثِ شیرینِ «ازدواج با فرزند خوانده» که حُکم و حکمتِ علمای الهی در آن مستتر و ساری است و مقاله را دنبال کنیم.


شیخ اَبول تاق تاق بن آقا منگولِ الجزایری متولدِ اردن و لبیک گفتۀ حق در کُستاریکا در کتابهای «رجعتُ المزاج» و «مناقبُ القُنبُل» که شرحِ مبسوطی بر کتابِ «هندوانۀ اَبول جهل» نوشته می فرماید:«دختربچۀ شیرخواره را اگر به زنی نگیری، از کَفَت رفته است، اُف بر تو‌ای جاهل!».





شمه‌ای در شرحِ چگونگیِ نوشتن و انتخابِ شارحانِ قدسی و رسالتِ ایشان:
شیخ اَبول طُفیلِ بادغیسی بن کَنّاسِ سوری بن حنظلِ مولی فرمان حق یافته در کُسُوو در کتابِ «جُنودُ المجنون» روایت می کند که:«در شکیّاتِ نمازِ شش و بش بودم که خوابی غریب مرا ربود و رفرفه‌ای آمد و مانندِ منار جنبان ما را جنباند و گفت: سوار شو سوسول! و مانندِ برقِ لامعِ سه فاز و مرگ مفاجات ما را به هوا برد و سرادق اعلا را دیدیم و برگشتیم ولی نشیمن گاهمان از کار افتاد که افتاد و تا کتاب را ننوشتم هیچ ضماد و دارویی درمانمان نکرد». 


در صحتِ این ادعا از شیخ اَبول خشخاش بن منقلِ حُقۀ بعلبکی معروف به دائمُ القائم صاحبِ رسالۀ «جوز الهندی عجوز الپندی» روایت است که او صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را به خواب دیده است که همه یک صدا نعره می زده اند:«ای اَبول القُوقُو! فراقت ما را کُشت؛ بریدِ ما هنوز سوی عالیجناب نرسیده؟». شیخ اَبول خشخاش بن منقل در جریدۀ خاطرات و خطرات می نویسد: «بعد از نوشتنِ آن کتاب مدتها بر زبان و قلمِ ما مُهر و قفلِ صد منیِ سومناتی زده بودند و بالا تنه مان فلج شده بود و فقط پایین تنه مان به شدتی شگفت انگیز حرکت و کار می کرد طوری که همۀ جانداران از ما می گریختند و العجایب و الغرایبی بود».


شیخ اَبول زرزر بن سعداویِ اندلسی بن لقلق مؤلفِ کتابِ «مناسکُ الدُمبه» بر صحبتِ او صحه گذاشته و شیخ اَبول چلچله بن چِچِن شاگردِ علامه اَبول خطیب بن بغدادی مُلقّب به خروس لاری نیز؛ رسالۀ «مور مور فی قوائدُ الشُرشُر» را به رشتۀ نگارش کشیده است. 





در کتابِ «فوائدُ القُد قُد» از اَبول شیخ دوشابی بن دوغیِ اندونزی آمده است که فرمود:«ما مدتها در نوشتنِ آن کتاب مسامحه کردیم و خود را به تمارض زدیم تا این که به خواب دیدیم آبها مرکب و درختان قلم و برگ درختان کاغذ شدند و صیحه زدند: دیگه چه مرگته؟ بتمرگ بنویس دیگه خیرِ سرت! همانِ لمحه صد و بیست و چهار هزار پیغمبر عربده کشیدند: یا شیخ دوشابی رضوان الله علیه! تعجیل کن!».


شیخ اَبول شانه سر بن قرشمالِ حبشی در کتابِ «جوازُ الدُخُول و جوازُ الخروج» آورده است که:«ما را اول بیهوش کردند و بعد با اُردنگی و پس گردنی، کشان کشان تا بهشت بردند و قول گرفتند که تا این کتاب را ننویسید هر روز همین برنامه است، خود دانید»




شیخ اَبول دق دق بن دقّاق بن دیلاقِ مصری فرمان یافتۀ حق در تونس در کتابِ «رموزُ المقاربه و الذَه» می نویسد:«آقا بلایی سرِ ما آوردند که کاشکی کافر نبیند و مؤمن نشنود؛ فریاد زدم: مگر خودتان خواهر و مادر ندارید، ناموس و آبرو و این چیزها ندارید! این چه بساطیست! خلاصه کم کم خوشمان آمد و بندِ قبا وا کردیم و وا دادیم. موجوداتِ عحیبی بودند، عجایبُ الرجال! آلتِ قتالۀ هر کدامشان قدِ عصای بابا آدم بود. خلاصه عمودی رفتیم و افقی برگشتیم». 


در بابِ طهارت و افزونیِ نرینگی شیخ چخماق بن چماق در کتابِ «قُل یا بُلبُل» می آورد:«دُبُرِ مورچه را معاینه کرده که آیا با آبِ کُر طهارت گرفته یا نه. آیا ختنه شده یا نه و سپس کله پاچۀ مورچه را بار بگذارند که قوۀ باه را افزون کند و با یک حرک کوهِ ابوقبیس را از غرب به شرق برده و باز آورد و یک قطره عرق از چاک و چوکِ بدنش نچکد».





بندۀ شرمنده نویسندۀ این مقالت در دو کتابِ «اوراقُ الحَدید» و «شدائدُ الشَهوه» که شیخ اَبول بابا قوری بن چین چونگ چانگ نوشته، دیده‌ام و شیخ اَبول استامبول بن آنقرۀ یُخلی بر آن شرحی به لسانِ مُونگُلی نوشته و علامه اَبولُ المَخمَل کَمَره ایِ مراکشی در کتابِ «زُبدهُ الضمائم» تفسیری بر آن قلمی کرده است.


اما در تفسیر و حواشی‌ای که شیخ اَبول اُسکُل بن کاکتوسِ دُلدُلی در کتابِ «حَصرُ العقل» نگاشته آمده است که:« می توان خایۀ مورچه را خاگینه کرده و با تُرُبِ تفلیسی و سه کیلو سیرِ مکزیکانا آمیخته و بعد بر در و دیوار فوت کرده و شبِ جمعه یک یا دو بادیه از آن را بلعیده که بسیار نافع است».
شیخ اَبول عنتر بن دلاکِ کوفی بن صَخر جنی در کتابِ «اَقربُ المقاربه» از شیخ اَبول دلقک بن کیسه کشِ گُمگُمی در کتابِ »الواجبات» می آورد:« البته برای رفعِ نفخ و حدت و شدتِ باه، می باید حلقه‌ای از کُ... کفتار همیشه بر گردنِ مؤمن باشد تا مقبولیت‌اش متزاید شود و همیشه کتابِ کاماسوترا را در نظر داشته باشد». 





البته در کتابِ «گاومون زاییده» که شیخ مُخ تاب از کتابِ «دقُ البابُ الجنسیه» از شیخ اَبول طیّارۀ قُزمیتِ هندی روایت می کند آمده است که:« کتابِ «کاماسوترا» تألیفِ ابن حیران است».


لاکن شیخ اَبول قداره بن قُلدُر تُرمُزی نظرِ دیگری
 دارد و آن را قیاسِ کاذب می داند و در کتابِ «قد و بالایِ تو رعنا را بگردم» آورده است: کتابِ «الکاماسوترا» تألیفِ اَبول قهقهه بن فسقلی است».

باری عقب گرد می کنیم به قلۀ این اقوال که همانا لایحۀ تصویبِ «ازدواج با فرزند خوانده» بود و چند قولِ دیگر می آوریم و این مقاله را بعد از تأیید و تصویبِ برادرانِ غیور، به حولِ قوۀ الهی می بندیم تا آنانی که ضدِ حال می زنند بدانند و اندکی از دشنمی با شارحانِ مقدس، دست بردارند.
ملا اَبول زرداب بن فلفل بن دارچین بن دارکوبِ بازاریان در کتابِ «اَهَمُ الملافه و رقتُ الملاقه» می نویسد:«ازدواج با فرزند خوانده لذتِ هزار سفرِ بهشتی و صد هزار طواف و مناسکِ زیارت و هزار هزار ثوابِ نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد اکبر دارد».





شیخ اَبول قداره بن بابا کرمِ کرمانی بن کاظمینی مدفون در طرابلس نقدی مشعشع بر کتابِ «از تو یه عباسی از ما صد رقاصی» نوشته که بسیار معروف است و به عنوان کتابهای مرجع تعلیم داده می شود:«واجب است وقت تزویجِ دخترکانِ شیرخواره این لالایی خوانده شود:«جیم جَم جمیلو جمیله؛ اسمت همه جاس جمیله... و الی آخر». 


آخوند اَبول بیضه بن زالزالکی بن ضیا در کتابِ «نگو ضیا»حواشیِ سودمندی بر آن کتابِ معظم نوشته و ملا اَبول مَشکی بن سُرسُره بن اَلا کُلنگ نظراتِ آن عالیجناب را تأیید کرده و شیخ اَبول منبر بن مناره بن میمون شرحِ کشافی در دو کتابِ «لی لی حوضک» و «گنجشککِ اشی مشی» نوشته اند.


حاجی اَبول جقجقه بن دریده معروف به ببرِ بنگال در کتابِ «سلسله البول و سلسله القول» آورده است که:«شیخ اَبول چلاق بن عاجز آل نسیان صاحبِ تألیفاتِ متعدد من جمله «تلاقُ النسوان» آورده است که: ختنۀ دختران شرعاً و عرفاً از واجبات است و تزویج با دختر بچۀ قنداقی و شیرخواره مباح و لذتِ حاصل از آن ثوابِ دنیوی و اُخروی دارد و مدتِ تَمَتُّعِ آن سه هفت سال، بیست و یک سال است».





ملا اَبول خیارکی بن خُلخُلی در دو کتابِ «بابا گُلی به جمالت» و «اخوانُ الشیاطین» می نویسد: «همخوابگی با دخترکانِ شیرخواره برای تلوّنِ طبع مفیدِ فایده بوده و غفلت از آن در حکمِ ارتداد است». و شیخ اَبول جمّاش بن جی جی بن جعجع بر آن حواشیِ مفصل نوشته اشت.
ماحصلِ کلام این که در کتابِ بسیار معتبرِ «خلاصتُ السیاسه» نوشتۀ عالم ربانی شیخ اَبول شمشیر بن ماله کشِ کشمیری از رجالِ برجستۀ جالیزان، که از قرن بوق بر جای مانده تمامی این روایات و حکایات آمده و به دستِ ما رسیده و همۀ آنها برای امینت جانی و مالی مردانِ خدا و حفاظت از بلبل وُ چُمبُل و حریمِ حرم است... 


- بشنو بشنو بشنو! برادرانِ مُوَحّد و سلحشورِ همیشه در صحنه؛ امشب در تکیۀ روان شادگان جمع می شویم تا برای حمایت از تصویبِ این لایحۀ الهی، شعارِ دشمن شکن بدهیم و توی دهانِ ناباوران بزنیم و بخوانیم:

«واسونک پِستونک، واسونک پِستونک، ما داریم می آییم»
بعد از در و دیوارِ سفارتخانه‌ها بالا برویم و پرچمها را آتش بزنیم و با شورِ حسینی به سوی سفرۀ ساندیس، پُفک و چیپس و چلوکبابِ کوبیدۀ سلطانی – با یک سیخ اضافه – حرکت کنیم.
بعد از خواندنِ نمازِ وحشت، التماسِ دعا برای اموات؛ لال از دنیا نری تکبیر...


رضا بی شتاب
منبع: سایت پیام پارس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- گنج خروس
۲- تحریر الوسیله تألیف: سید روح الله موسوی خمینی ترجمۀ: سید محمد باقر موسوی همدانی. جلد چهارم؛ کتاب نکاح مسئلۀ ۱۲




هیچ نظری موجود نیست: