۱۳.۴.۹۶

در قیف هستی‌ گمیم


در جهان هستی‌، هرچه را که درنظر بگیرید، بزرگتر از آن موجود است. مثلا در جهان هستی‌ ما، کوچکترین جز اتم و از آن کوچکتر مواد تشکیل دهنده آنست. الکترون جزئی از اتم است که بر روی حلقه‌های فنری شکل قرار دارد و بدور هسته اتم مرتبا درحال گردش است. در جهان هستی‌ "دیگری" منظومه شمسی‌ ما، کوچکترین جز جهان هستی‌ او را تشکیل میدهد و کره زمین که بر روی حلقه‌های فنری شکل بدور خورشید میچرخد، حکم همان الکترون را دارد. و این "قیف جهان هستی‌" وقتی‌ بحلقه و سرِ گشادش میرسد، ما و منظومه شمسی‌ و هزاران بار از ما بزرگتر اصلا دیده نشده و بحساب نمی‌آید.

بدین ترتیب، دانشمند دانشمندان، خیام کبیر که شاید اولین کسی‌ بودهست که به این حقیقت پی‌ برده بیراه نمیفرماید که میگوید:

در دایرهٔ که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می‌‌نزند دمی درین معنی‌ راست
کین آمدن از کجا و رفتن بکجاست

و یا

جانا من و تو نمونه پرگاریم
سر گرچه دو کرده ایم یک تن‌ داریم
بر نقطه روانیم کنون دایره وار
تا آخر کار سر بهم بازآریم

****
ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
میخور چو ندانی از کجاآمده‌ای
خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت


****
این کهنه رباط را که عالم نامست
و آرامگه ابلق صبح و شامست
بزمیست که وامانده صد جمشیدست
قصریست که تکیه‌گاه صد بهرامست

****
زآن می که حیات جاودانیست بخور
سرمایه لذت جوانی است بخور
سوزنده چو آتشست لیکن آنرا
سازنده چو آب زندگانیست بخور

و یا بقول حافظ دانشمند دیگر ایرانی‌ که میفرماید:

بنشین برلب جوی و گذر عمر ببین
کین اشارت زجهان گذران مارا بس.








هیچ نظری موجود نیست: