۳.۱.۹۶

شکوفه باشد از من یادگاری


به ماه دی، گلستان گفت با برف
که مارا چند حیران میگذاری

بسی باریده‌ای بر گلشن و راغ
چه خواهد بود گر زین پس نباری

بسی گلبن، کفن پوشید از تو
بسی کردی بخوبان سوگواری

شکستی هرچه را، دیگر نپیوست
زدی هر زخم، گشت آنزخم کاری

هزاران غنچه نشکفته بردی
نوید برگ سبزی هم نیاری

چو گستردی بساط دشمنی را
هزاران دوست را کردی فراری

بگفت ایدوست، مهر از کینه بشناس
زما ناید بجز تیمارخواری

هزاران راز بود اندر دل خاک
چه کردستیم ما جز رازداری

بهر بی توشه ساز و برگ دادم
نکردم هیچگه ناسازگاری

بهار از دکهٔ من حله گیرد
شکوفه باشد از من یادگاری

من آموزم درختان کهن را
گهی سرسبزی و گه میوه‌داری

مرا هرسال، گردون میفرستد
بگلزار ازپی آموزگاری

چمن یکسر نگارستان شد ازمن
چرا نقش بد ازمن مینگاری

بگل گفتم رموز دلفریبی
به بلبل، داستان دوستاری

زمن گلهای نوروزی شب و روز
فرا گیرند درس کامکاری

چو من گنجور باغ و بوستانم
درین گنجینه داری هرچه داری

مرا باخود ودیعتهاست پنهان
زدوران بدین بی اعتباری

هزاران گنج را گشتم نگهبان
بدین بی پائی و ناپایداری

دل و دامن نیالودم به پستی
بری بودم زننگ بد شعاری

سپیدم زان سبب کردن در بر
که باشد جامهٔ پرهیزکاری

قضا بس کار بشمرد و بمن داد
هزاران کار کردم گر شماری

برای خواب سرو و لاله و گل
چه شبها کرده‌ام شب زنده‌داری

به خیری گفتم اندر وقت سرما
که میل خواب داری؟ گفت آری

به بلبل گفتم اندر لانه بنشین
که ایمن باشی از باز شکاری

چو نسرین اوفتاد از پای، گفتم
که باید صبر کرد و بردباری

شکستم لاله را ساغر که دیگر
ننوشد می بوقت هوشیاری

فشردم نرگس مخمور را گوش
که تا بیرون کند از سر خماری

چو سوسن خسته شد گفتم چه خواهی
بگفت ار راست باید گفت، یاری

زبرف آماده گشت آب گوارا
گوارائی رسد زین ناگواری

بهار از سردی من یافت گرمی
منش دادم کلاه شهریاری

نه گندم داشت برزیگر، نه خرمن
نمیکردیم گر ما پرده‌داری

اگر یکسال گردد خشکسالی
زبونی باشد و بد روزگاری

ازاین پس باغبان آید بگلشن
مرا بگذشت وقت آبیاری

روان آید بجسم این مردگانرا
ز باران و ز باد نو بهاری

درختان برگ وگل آرند یکسر
بدل بر فربهی گردد نزاری

بچهر سرخ گل روشن کنی چشم
نه بیهوده است این چشم انتظاری

نثارم گل، ره آوردم بهار است
ره‌آورد مرا هرگز نیاری

عروس هستی ازمن یافت زیور
تو اکنون ازمنش کن خواستگاری

خبرده بر خداوندان نعمت
که ما کردیم این خدمتگذاری.

پروین اعتصامی

هیچ نظری موجود نیست: