۱۶.۱۱.۹۵

طی میکنم خزان بزرگ زمانه را


سرما اگر غلاف کند تازیانه را
غرق شکوفه میکنی ای عشق خانه را

با سرخ گل بگوی که تیغی بمن دهد
تیغی چنان که بگسلد این تازیانه را

هر میوه باغ و باغ بهاری شود اگر
تأئید تو ببار رساند جوانه را

کوچکترین نسیمت اگر یاریم کند
طی میکنم خزان بزرگ زمانه را

با اشکم آب دادم و با نورت آفتاب
وقتی دلم بیاد تو افشاند دانه را

ای عشق ما که با تو کناری گرفته ایم
سرسبز و پر شکوفه بدار این کرانه را

با دست خود بشاخه ببندش وگرنه باز
توفان زجای میکند این آشیانه را

عشق ای بهار مستتر ای آنکه در چمن
هر گل نشانه ایست توِ بی نشانه را

منهم غزلسرای بهارم چو بلبلان
با گل اگرچه زمزمه کردم ترانه را

من عاشق خود توم ای عشق وهر زمان
نامی زنانه بر تو نهادم بهانه را.

حسين منزوی


هیچ نظری موجود نیست: