۲۳.۷.۹۵

جدا گشت زو کودکی چون پری, به چهره بسان بت آذری


در کتاب تصویر دورایان گری محور اصلی‌ پیام داستان بر چگونگی‌ تاثیر گذاری کردار آدمی‌ و سیرت او بر چهره و صورت است. و نویسنده میخواهد اینرا به دیگران بگوید که ردّ پای آنچه که در طول عمر مرتکب میشویم در صورت می‌ماند و اثر میگذارد، و کردار زشت ما شیار‌های نفرت انگیزی را بر صورتمان برجا میگذارد و آنرا آنچنان زشت مینماید که در نهایت و درانتهای زندگی‌ وسالخوردگی، آدمی‌ کریه منظر میگردد. در این کتاب نویسنده بکمک یک تصویر تلاش دارد که اثرات کردار زشت آدمی‌ را بجای صورت او بیک تصویر منتقل کند. و نتیجه این کار بسیار هولناک است، چرا که بازیگر نقش اصلی‌ داستان بر اساس و پایه اینکه چهره‌اش بر اثر کردارش زشت نمیگردد، هم دیگران را بدین ترتیب فریب داده و هم در انجام پلیدی گستاختر میگردد. نویسنده میگوید، آدمی‌ در دوران کودکی و جوانی‌ صورتی‌ پاک و دوست داشتنی دارد که بمرور زمان و با انجام هر عملکرد نادرست، کم کم تبدیل بیک هیولا میگردد.

و من در دوران نوجوانی که این داستان را خواندم، فکر می‌کردم اگر واقعا چهره درونی‌ آدما در صورت بیرونی آنان آشکار بود، روابط آدما چگونه برقرار گشته و ادامه میافت و یا برعکس اگر کردار آدمی‌ در طول عمر شیار‌هایی‌ را بر صورت نمینشاند، تکلیف احساس واقعی‌ آدما در رابطه و در برخورد با یکدگر چگونه شکل میگرفت. و بعد‌ها به این نتیجه رسیدم که آدما تنها با چشم سر یکدیگر را نمی‌بینند، و نیروهای درونی ما، در برخورد با دیگران، آنان را از درون ارزیابی کرده و سپس احساس را به یکدگر منتقل میکنند.







هیچ نظری موجود نیست: