۴.۸.۹۵

وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد


من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد

تاهست زنیک وبد درکیسهٔ من نقدی
درکوی جوانمردان عیار نخواهم شد

آنرفت که میرفتم درصومعه هرباری
جز بردر میخانه اینبار نخواهم شد

ازتوبه وقرایی بیزارشدم لیکن
ازرندی وقلاشی بیزار نخواهم شد

ازدوست بهرخشمی آزرده نخواهم گشت
وزیار بهرزخمی افگار نخواهم شد

چون یار من اوباشد بی‌یار نخواهم ماند
چون غمخورم اوباشد غمخوار نخواهم شد

تادلبرم اوباشد دل بردگری ننهم
تاغمخورم اوباشد غمخوار نخواهم شد

چون ساختهٔ دردم درحلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم درنار نخواهم شد

تاهست عراقی را در درگه او باری
بردرگه این وآن بسیار نخواهم شد.

عراقی

هیچ نظری موجود نیست: