۱۰.۸.۹۵

جزرحمت تو که‌ام رهاند


این درد مرا دوا که داند
وین نامهٔ اندهم که خواند

جزلطف توام که دست گیرد
جزرحمت تو که‌ام رهاند

بنمای رخت بدردمندی
تابر سرکوت جانفشاند

آیابود آنکه بیدلی را
لطف تو بکام دل رساند

افتاده ام بردر قبولت
امیدکه ازدرم نراند

کاردل من عنایت تو
گربهتر ازین کند، تواند

مهری زقبول بردلم نه
کین قلب کسی نمیستاند

چون حلقه برین دری عراقی
میباش ومگرد بوکه داند.

عراقی

هیچ نظری موجود نیست: