۲۶.۵.۹۵

روم به دیوار!


 در گذشته‌های نچندان دور شاید تا ۸۰ سال پیش در بین ایرانیان رسمی برقرار بود که از این رسم زیبا امروز تنها ضرب المثلی باقی‌ مانده است. گفتار کوتاهی که می‌گوید : "(رویم )روم به دیوار".

سرگذشت این ضرب المثل بدینگونه است که مردم مهربان ایران زمین عادت داشتند که پس از فراغت از کار در قهوه خانه‌ها جمع گشته و ضمن نوشیدن قهوه و یا چای به نقّالی و شنیدن داستان‌های شاهنامه گوش میدادند و در مورد همه مسائل جاری با یکدیگر گفتگو میکردند.

و پس از اینکه ساعتی‌ را به استراحت و گفت و شنید میگذراندن، پیش از رفتن بخانه، هنگام پرداخت صورت حساب خود، به مناسبت اینکه آن روز چقدر به ایشان خوش گذشته بود و از محفل لذت برده بودند، به صاحب قهوه خانه می‌گفتند که یک، دو و یا چند چوب خط روی دیوار پشت سرش بکشد. و هر چوب خط به معنی‌ پرداخت یک چاشت برای فقرا، غربا و درماندگان بود که آنها از پیش به صاحب قهوه خانه می‌پرداختند. بدین ترتیب هر کسی‌ می‌توانست وارد قهوه خانه شده و آنجا ساعاتی را به استراحت و گفت و شنید بگذرانند، حتی کسانی‌ که آهی در بساط نداشتند. بدین گونه که هنگامی که فقیر و یا نیازمندی وارد قهوه خانه میشد، به هنگام پرداخت صورت حساب کافی‌ بود بگوید "رویم و یا روم به دیوار". پس صاحب قهوه خانه یکی‌ از چوب خط‌ها را پاک میکرد و با گوینده "روم بدیوار" تسویه حساب میکرد.

امروزه دیگر این رسم از ایران برفتاده است، ولی‌ هنوز از این ضرب المثل استفاده میشود و آنرا معمولاً پیش از اینکه سخن زشتی را بیان کنند میگویند که همان مفهوم نداشتن را میدهد. (اینجا نداشتن ادب و نامردمی بودن)