۷.۵.۹۵

ز راه لطف بجز باد نوبهار که باشد


که میرود که پیامم به شهریار رساند
حدیث بندهٔ مخلص بشهریار رساند

درود دیدهٔ گوهر نثار لعل فشانم
بدان عقیق گهرپوش آبدار رساند

دعا و خدمت میخوارگان بوقت صبوحی
بدان دو نرگس میگون پرخمار رساند

ز راه لطف بجز باد نوبهار که باشد
که حال بلبل بیدل بنوبهار رساند

اگر بنامه غم روزگار باز نمایم
کسی که نامه رساند بروزگار رساند

هوا گرفتم و جانرا بدست آه سپردم
ببوی آنکه چو بادش بدان دیار رساند

تنم ز ضعف چنان شد که بادش ار برباید
بیک نفس بسر کوی آن نگار رساند

ولی بمنزل یاران نسیم باد بهاران
گمان مبر که ز خاکم بجز غبار رساند

مگر برید صبا اشتیاق نامهٔ خواجو
بکوی یار کند منزل و بیار رساند.

خواجوی کرمانی