۱۷.۱۰.۹۲

جستند از این قفس، گشتند دیدنی


در پیله تا به کی بر خویشتن تنی
پرسید کرم را مرغ از فروتنی
تا چند منزوی در کنج خلوتی
دربسته تا به کی در محبس تنی
در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ
خلوت نشسته ام زیر روی منحنی
هم سال های من پروانگان شدند
جستند از این قفس، گشتند دیدنی
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ
یا پر بر آورم بهر پریدنی
اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!
کوشش نمی کنی، پری نمی زنی؟

علی اسفدیاری (نیما یوشیج )

هیچ نظری موجود نیست: