۶.۱۱.۹۲

دهن فکرم از تو آب افتاد


حیف موهای پر کلاغی نیست ، روسری دور آن قفس بکشد
جز من و تو کسی که اینجا نیست بگذار آسمان نفس بکشد!

اهل سیگار نیستم اما بگذار این مسافر خسته
نخ پیراهن ترا گاهی بعد چای، از سر هوس بکشد !!

و خدا در مدار لبهایت ، خال را آفرید چون می خواست
مرز دنیای کوچک من را ،کمتر از دانه عدس بکشد

دهن فکرم از تو آب افتاد مثل لیموی ترش می مانی
کاش نقاشی ترا از نو ، بار دیگر خدا ملس بکشد

"این دغل دوستان که می بینی" ، عاشقت نیستند، می ترسم
دست این روزگار عاشق کش ، گِرد شیرینی ات مگس بکشد

ارث ما شاعران که قابل نیست ای رفیقان وصیتم این است
نفس آخر مرا دم مرگ بگذارید همنفس بکشد.


مجید آژ

هیچ نظری موجود نیست: