۱۱.۱.۹۲

خاك را از ياد بردی

گفته بود پيش از اين‌ها: دوستی ماند به گل
دوستان را هر سخن، هركار، بذر افشاندن است
در ضمير يكدگر
باغ گل روياندن است

گفته بودم: آب و خورشيد و نسيمش مهر هست
باغبانش، رنج تا گل بردمد
گفته بودم گر به بار آيد درست
زندگی را چون بهشت
تازه، عطرافشان و گل‌باران كند

گفته بودم، ليك، با من كس نگفت
خاك را از ياد بردی! خاك را
لاجرم يك عمر سوزاندی دريغ
بذرهای آرزويی پاك را

آب و خورشيد و نسيم و مهر را
زانچه می بايست افزون داشتم
شوربختی بين كه با آن شوق و رنج
« در زمين شوره سنبل» كاشتم!
- گل؟
چه جای گل، گياهی برنخاست
در پی صد بار بذرافشانيی ام
باغ من، اينك بيابان است و بس
وندر آن من مانده با حيرانی ام!

پوزشم را می پذيری،
بی گمان
عشق با اين اشك‌ها، بيگانه نيست
دوستی بذری ست، اما هر دلی
درخور پروردن اين دانه نيست.


شعر "پوزش" از مجموعه "از دریچه ماه" ، فریدون مشیری




Miranda Kerr Vogue Shoot










مبارزان سیاسی تقلبی!i

سبوئی بشکند ماستی بریزد، شود دنیا به کام کاسه لیسان!


رضا براهنی؛ ساواک مرا به پنکه سقفی بست و درحال چرخش به من تجاوز کرد !؟



سبوی حکومت شاه فقید ایران که در جهت پیشرفت، شکوفائی و امنیت مالی‌ و جانی و شخصیت و غرور ملی‌ و هویت ایرانی‌‌ها و میهن، تمامی تلاش خویش را انجام میداد به وسیله سیاست‌های غرب برای بقا، و به دست عوامل آنها آخوند ها، و تحفه‌های باقی‌ مانده سلسله ننگین و ایران فروش قاجار، و به یاری حماقت و ناآگاهی پایتخت نشینان و بازاریان تبریزی، در سال ۵۷ بر زمین زده شد و شکست، و ایران به ۴۰۰ سال پیش انگلیس برگشت ( چون ۴۰۰ سال پیش ایران قدرتمندترین کشور جهان بود و انگلیس بدبخت‌ترین و عقب مانده‌ترین کشور دنیا). از این میان کاسه لیسانی که جبر زمان و مادرِ طبیعت آنان را از هوش و درک و شعور بی‌بهره گذاشته و در عوض وقاحت و بیشرمی را به وفور در آنان نهادینه کرده است، به عنوان زندانیان سیاسی زمان شاه، قد علم کرده و دنیا را به کام خویش یافته و ادعای فعال سیاسی بودن و در نتیجه میراث خواری و ارث از این سبوی شکسته را کردند.

این شیادان که در هر گوشه و برزن مانند قارچ سر برآورده بودند تحت عنوان زندانیان شکنجه شده زمان شاه، برای رسیدن به لفت و لیسی‌ موقتی و برای اثبات شکنجه شدنشان، اولا داستان‌های خیالی به هم بافته و به خورد جماعت دادند، بدون اینکه کوچکترین سند، مدرک، و حتی جای شکنجه بر روی بدنشان باشد و یا عکسی‌ که آنان را بعد از آزادی از زندان در اوایل انقلاب نشان دهد، تنها به شهادت دم خود، زندانی سیاسی بودن و این شکنجه شدن‌ها را ثابت میکردند و دم هم همانا کسانی‌ بودند که قصد داشتند این وقیحان را در گروه خویش جذب کنند تا از آنان مانند سپری استفاده کرده و خود را در پشت آن پنهان کنند و حرف‌هایشان را از گلوی چرکین این بیمقداران صادر کنند، تا هم شاه فقید ایران و حکومت مردمی و سازنده او را خراب کنند و هم در جهت ویرانی ایران و فروش کشور از این یابو‌های ارزان قیمت که قیمتشان، گاهی‌ به اندازه ساختن یک سایت اینترنتی، یک تلویزیون لس آنجلسی برای آنان، گرفته و تا بند و بست‌های رانت خواری و دزدی‌های مناقصه‌ای و مزایده‌ای و قرارد داد‌های دروغین تجاری تفاوت داشت، بهره‌ها بگیرند.

من واقعا نمی‌‌دانم که در زمان شاه فقید، در ساواک و یا سازمان اطلاعات و امنیت آن زمان شکنجه وجود داشته و یا خیر، در مورد این مطلب هم بسیار گشتم و جستجو کردم و جز سخنان عده‌‌ای معلوم الحال که اینک بر اریکهٔ قدرت تکیه زده‌اند، و با جان، مال و ناموس مردم به گونه‌ای شرم آور و غیر بشری بازی میکنند و هر روزه ملتی را شکنجه میکنند و خالقان کهریزک‌ها هستند، به جز سخنان این عده‌، سند و مدرک، حتی یک عکس از یک زندانی شکنجه شده زمان شاه پیدا نکردم،

البته من منکر امکان وجود شکنجه در زندان‌های ساواک هم نیستم و اینکه سازمان امنیت آن زمان مانند سازمان امنیت دیگر جاها و کشور ها، چه در گذشته و چه در زمان حال حاضر، زندانیان را شکنجه میکردند و میکنند، از نظر من مطلب بعید‌ی نیست،


شکنجه در همه جای دنیا، حتی در مدرنترین و دمکرات‌ترین کشور‌ها وجود داشت مثلا در طول سالهای سیاه سلطه فرانکو که اتفاقاً تا سال ۱۹۷۵ هم به طول کشید، آنچنان فضای اختناق و ترس و شکنجه‌ای در اسپانیا وجود داشته‌ که باور کردنی نیست و مخالفان یا اعدام می‌شدند و یا تبعید، به گواهی محققان در سالهای ۱۹۴۴-۱۹۳۹ تعداد اعدامهای سیاسی به رقم ۱۹۲۶۴۸ تن‌ رسید. در این سالها حزب‌ها به نهادهای دولتی و فرمایشی تبدیل شدند که در جهت تبلیغات رژیم پیش می‌رفتند، روزنامه‌ها زیر تیغ سانسور در قالب کاتولیسم محافظه کارانه، یکی یکی بسته شدند، تا سال ۱۹۵۰ فقر و گرسنگی در اسپانیا بیداد می‌کرد و بی‌سوادی در حال گسترش بود،

و یا در همین همسایه شمالی خودمان اتحاد جماهیر شوروی و اقمار اروپایی ش، آنچنان شکنجه و جو ترس و اختناقی وجود داشت که برادر به برادرش نمیتوانست اعتماد کند، و کلا دنیا بعد از جنگ جهانی‌ دوم تبدیل به یک زندان سیاسی شده بود و جو جاسوسی و خیانت به کشور در تمامی دنیا موج میزد و سازمان‌های اطلاعات و امنیتی بشدت مشغول رصد مردم از طریق دستگیری و اعتراف گیری از راه شکنجه بودند. و جو دنیا مانند امروز نبود که در همه جا دوربین باشد و اطلاعاتی‌‌ها مردم را زیر نظر داشته باشند و کسی‌ نتواند دروغ بگوید که با شکنجه به حقیقت گویی وادارش کنند، در آن زمان شکنجه یک پدیدی جهانی‌ بود که اتفاقاً ایران یکی‌ از کشور‌هایی‌ بود که در آن به نسبت دیگر کشور ها، حقوق انسان‌ها به مراتب بیشتر رعایت میشد و اگر ساواک دست نشانده انگلیس به مردم ایران پلیدی تحمیل نمیکرد، شخص شاه ایران حتی با دستگیری مخالفانش نیز مخالف بود و راضی‌ به کشته شدن حتی یک ایرانی‌ نبود و ترک کردن کشور از طرف او در عین قدرت و در دست داشتن ارتش و همه امکانات، اثبات این ادعا است.

سناریو ویرانی امروز سوریه قرار بود زمان شاه در ایران اجرا شود و هیچ کس فکر نمیکرد که شاه ایران برای اینکه به ایران و ایرانی‌ تلنگری نخورد، به همین راحتی‌ کوتاه میاید و کشور را ترک کند، و وقتی‌ که غربی‌ها با این عمل غافل گیرانه شاه ایران مواجه شدند، انگشت حیرت به دندان گزیدند و ویرانی ایران را به طریق دیگری یعنی‌ با به قدرت رساندن آخوند پیگیری کردند.

و کاسه لیسان، تا آنجایی که توانستند از این سبوی شکسته استفاده و سؤاستفاده کردند، و شد آنچه که نباید میشد.



رضا براهنی؛ ساواک مرا به پنکه سقفی بست و درحال چرخش به من تجاوز کرد !؟
پایگاه خبری آذربایجان : رضا براهنی داستان نویس جنجالی است که اغلب با مصاحبه ها و پلمیک هایی شناخته می شود که هر از گاهی از طرف وی مطرح می گردد. به گزارش سایت خبری- تحلیلی آذری ها، رضا براهنی (داستان نویس کمونیستی که فعالیت های خود از دهه های چهل و پنجاه خورشیدی آغاز کرد) همواره نه با کتاب ها و آثارش بلکه با پلمیک های که اغلب توام توهین و تحقیر دیگران است مطرح شده است. وی در یکی از آخرین مصاحبه های خود مطالبی را بر علیه احمد شاملو مطرح کرده بود و پیش از آن نیز طی یادداشتی کوتاه در مجله مهرنامه بر علیه زنده یاد اخوان ثالث مطلبی را منتشر کرد.
اما این شیوه رفتار مسبوق سابقه است. به گزارش وبسایت آذری ها رضا براهنی در چند سال گذشته در مصاحبه های خود ادعاهای شگفت آوری را در خصوص نظام آموزشی ایران مطرح کرده است. وی در مصاحبه با تلویزیون باند پان ترکیسم در شیکاگو (گوناز.تی وی) مدعی شده بود که در مدرسه از طرف آموزگاران مجبور به لیسیدن تخته سیاه می شده است!
از دیگر ادعاهای آقای براهنی می توان به افسانه ها و توهم توطئه ای به نام شونیسم فارس اشاره کرد. گویا موجودی به نام شونیسم فارس مانع از آن شده است که آقای براهنی داستان هایش را به زبان مادری اش بنویسد. باید از براهنی پرسید اکنون که سال هاست در کانادا زندگی می کند چرا حتی یک داستان کوتاه به زبان مادری اش ننوشته است؟! هر چند این عده به جای زبان مادری ترجیح می دهند از زبان ترکی استانبولی استفاده کنند ولی این سوالی است که در ذهن بسیاری از افراد وجود دارد.
اما جنجالی ترین مصاحبه های براهنی مربوط به آزار و اذیت جسمی است که گویا همواره نسبت به وی روا داشته شده است. توهمات براهنی در این خصوص به حدی است که گاه رنگ و بوی فانتزی هم می گیرد.
اگر شونیسم فارس در کودکی براهنی را مجبور به لیسیدن تخته سیاه می کرد – و معلوم نیست چرا هیچ آذری دیگری چنین تجربه ای نداشته است- وی بعدها مدعی تجاوز جنسی از سوی ساواک نیز شد.
پرویز ثابتی در کتاب خاطرات خود به این موضوع اشاره روشنی دارد. ثابتی می گوید براهنی با رسانه های عمومی امریکا مصاحبه می کرد و مدعی می شد در زندان های ساواک به وی تجاوز جنسی شده است. براهنی حتی در شرح ماوقع به امریکایی ها گفته بود: در حالی که دست هایش را به پنکه ای بسته بودند و پلکه در حال چرخش بود، ماموری از ساواک مرتب به وی تجاوز می کرد.
هر چند این روایت -اگر واقعیت داشته باشد- بیشتر شکنجه ای برای متجاوز نگون بخت محسوب می شد تا آقای براهنی، ولی گذشته از صحت این ادعاهای مضحک، ظاهرا امریکایی ها نسبت به داستان های براهنی در خصوص ساواک علاقه مند شده بودند. اما اشتباه نکنید، بیشتر از مطبوعات سیاسی این مطبوعات پورن و مبلغ مسائل جنسی بودند که علاقه داشتند فانتزی های براهنی را منتشر کنند.
اسدالله علم در بخشی از خاطرات خود به مقاله استاد براهنی! در مجله “پلی بوی” اشاره کرده است. ظاهرا پلی بوی نسبت به فانتزی های براهنی علاقه مند شده و از وی خواسته در خصوص توهمات فانتزی-جنسی خود توضیحات بیشتری ارائه دهد.
اسدالله علم در صفحه ۲۶۰ خاطرات خود سال ۱۳۵۴ می نویسد:
«ضمنا پدر سوخته مجله Play boy مقاله ای بر علیه ما نوشته است. این مقاله را دکتر براهنی به آن ها داده و این آدم پدرسوخته ای است. این جا حبس بود. علیا حضرت شهبانو به وسیله دوستان خودشان تحت تاثیر قرار گرفتند و از شاهنشاه خواستند این فرد را آزاد کنند. او هم آزاد شد و این نتیجه آن است. خوشختانه مقاله آنقدر در مزخرف است که خودش جواب خودش را می دهد…در این مقاله پلی بوی، این پدر سوخته براهنی برای این که امریکایی ها را بترساند به آن ها حالی کرده است که مواظب باشید، شاه بازیچه شما نیست.ما هم که از این سربلندیم و چیزی جز این نمی گوییم».
رضا براهنی به عنوان نخستین فردی که رویکرد اروتیک را داستان نویس جدید وارد کرده است علاقه زیادی به موضوع تجاوز دارد. وی پیش از انقلاب بارها و بارها اعلام کرده بود که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است و عجیب تر این که هرگز متوجه تمسخرات امریکایی ها و مجله هایی مانند پلی بوی نشد.
یکی دیگر از مسائل مهمی که علم در یادداشت هایش مطرح می کند پادرمیانی فرح پهلوی برای آزادی براهنی است. موضوعی که براهنی سعی در پنهان کردن آن داشت.
شاید بهتر این بود که براهنی با گام گذاشتن در وادی خیانت به ملت و وطن خویش ننگ خیانت پیشگی و تجزیه طلبی را به خود نمی خرید، اما وقتی کسی گذشته این استاد پوشالی را می نگرد، چیزی جز دروغ و ننگ در زندگی او نمی بیند.
نقل از آذری ها

چگونه در می آمیزد باد با باد؟!

به جانت که بیفتددیگر فرقی نمی کند
فرهاد باشی یا رضا؟!
کوهکن ات می کند.

رضا یاراحمدی

تالار نمایش تبریز


این تالار در سال ۱۳۲۶ شمسی احداث شده بود و در سال ۱۳۵۹ شمسی تخریب شد.
نامش تالار شیروخورشید بود و ظرفیت ۸۰۰ تماشاچی را داشت.
این تالار شبیه تالارهای اپراها در لندن و سن پترزبورگ و پاریس ساخته شده بود که تقریباً قدمت همه آنها یکی بود که شاهکار معماری اوپرا بودند.
مهندسی اکوستیک این تالارها به گونه‌ای بود که بدون هیچ وسایل و ادوات صدا تقویت میشد و در تمامی سالن و حتی لژها صدای صحنه را به وضوح میشد شنید.
در این بنا اولین تئاتر‌های مدرن ترجمه شده در ایران از زبان فرانسه و انگلیسی همچون آثار لومیر و شکسپیر اجرا شده بود .
در زمان احداث این تالار چنین تالاری در ایران وجود نداشت و حتی پایتخت فاقد چنین تالاری بود.
دلیل تخریب این بنا به روشنی معلوم نیست اما ظاهراً برچیده شدن آثار فساد و ابتذال اعلام شده بود!

این تالار به همراه بخشی از ارک تبریز و فضای سبز اطراف آن (مشهور به بالا باغ) در اوایل انقلاب و به دستور آلت الله ملکوتی امام جمعه وقت به منظور ساختن مصلای تبریز تخریب شد.

خدا فقط ناظم مدرسه مایه؟

از عمر این ویدئو کلیپ حداقل ۵ سال می‌گذره و من مطمئن هستم که اکثرا آن را دیده‌اند، ولی‌ مطمئن نیستم، کسی‌ که این حرف‌ها را میزند واقعا آخوند باشد و یه چیزی تو مایه‌های رضا مارمولک نیست که از آخوند بودن تنها جامه آنرا در بر داشته باشد، همانطوری که مطمئن نیستم این فرد الان کجاست و به چه کاری مشغول است، و البته اینها مسائل فرعی و حاشیه‌ای ماجراست، مهم حقایقی است که در بیان این شخص موج میزند، شخصی‌ که با عنوان "آخوند باحال" در بین مردم شهرت دارد و با وجودی که حرف‌های این شخص او را باحال کرده، و با وجودی که به صراحت اینها را به مردم میگوید، متاسفانه اعتقادات مسخره و ابلهانه‌ای که این آخوند از آنها انتقاد می‌کند، هنوز در بین پا منبری ها، با شدت گذشته ادامه دارد. تو گویی بیان حقیقت و راستی‌ که همیشه به مانند شلاقی برای جوامع خواب زده عمل کرده و رخوت را از اینگونه جوامع زدوده، در بین ما، مانند لالائی دلنوازی است، که باعث رخوت بیشتر میگردد.


Akhound bahal

صدای چندش آور فاشیسم i!

بازداشت کمدین مشهور برنامه تلویزیونی مصر به دلیل شوخی‌ با دیکتاتور مصر، " محمد مرسی"


دادستان‌های مصری روز شنبه دستور بازداشت کمدین مشهور برنامه تلویزیونی البرنامه را برای انچه توهین به دین اسلام و رهبر کشور عنوان شده است را صادر کرده اند این حرکت موجب شده مخالفان دوباره به سرکوب منتقدین رئیس جهمور اسلامگرای مصر اشاره کنند.حکم بازداشت علیه بسیم یوسف که از او بعنوان جان استوارت مصر نام میبرند درپی دستوریکه پیشتر دادستان ارشد مصر برای بازداشت ۵ فعال دموکراسی خواه برجسته صادر کرد اتفاق افتاد که مخالفان از ان بعنوان کمپینی گسترده علیه مخالفان سیاسی نام میبرند.

از ابر عشق، قطره ی آزادگی ببار

برخیز هموطن به بهاران سلام کن تا  بشکند غرور زمستان، قیام کن

نوروز را نگر که پیام طبیعت است
لب را به شوق، با لب حق همکلام کن

دست خدای دفتر دل را گشوده است
برخیز و در جریده ی دل ثبت نام کن

شعر برابری است به لب های روز و شب
جانا به اعتدال زمین احترام کن

از ابر عشق، قطره ی آزادگی ببار
دل را تهی ز دشمنی و انتقام کن

خورشید وش به خار و به گل همزمان بتاب
حرف خودی و غیر خودی را تمام کن

ما نسل سرفراز بزرگی چو کورشیم
از لوح او حقوق بشر را پیام کن

برخوان به گوش عالم و آدم سرود صلح
شمشیر کینه را به ادب در نیام کن

بگذر ز قصه های پلید دمشق و شام
هر روز را به صلح و صفا صبح و شام کن

دستی بر آر و با گل سوسن به رقص شو
پایی بکوب و بی هنری را حرام کن

لب بر لب پیاله و دستی به دست دوست
نجوای عشق با لب ساقی و جام کن

بنشین کنار حافظ و خیام و مولوی
اسب چموش عشق به گلواژه رام کن

رندانه نوش خون خم و از صفای دل
یک جرعه نذر زاهد عالی مقام کن

گر شعله ی “امید” ز جان تو سر کشید
نیم نگه به خانه ی صد شیخ خام کن

مصطفی بادکوبه ای؛ “امید”

اوین ۱۳۹۱/۱۲/۲۷





کسی‌ که بشدت در مقابل فهمیدن مقاومت می‌کند.


















۱۰.۱.۹۲

بگذریم، از این فکرهای شیطانی


غزال اگر به کمند اوفتد ، عجب نبود

عجب فتادن مرد است در کمند غزال
سعدی

فضای خسته و پوسیده‌ی زمستانی
و حسِّ مبهم «شاید تو هم پشیمانی»

تمام ِ حوصله‌ام را سؤال پیچیده
پر از تو ام و پر از ابرهای بارانی

نشسته در اتوبوسی که ایستگاه‌اش را
به هر کجای جهان می‌شود بچسبانی

در انتخاب ِ خودم یا تو یا خدایی که ...
بگذریم، از این فکرهای شیطانی

ببین مرا وسط ِ جاده‌های بی عابر
بدون قلب ِ تو، با عشق‌های جبرانی

تو را قدم زدم آن‌قدر تا که پیوستم
به خط ِ ممتد ِ جاده‌های طولانی

به اعتراف گناهی نکرده افتادم
مرا ببخش از این دروغ پایانی.


مهسا ظهیری



Michelle Buswell by Erick Basilio








اسطوره های مقاومت !

کاری از سروش رضایی : 

چه کسی‌ مسئول فاسد شدن ۶۰۰ تن‌ میوه در اردبیل است؟


در حالی‌ که در دیگر شهر‌های کشور مردم با کمبود میوه مواجه هستند و قیمت میوه بشدت بالا است، در اردبیل ۶۰۰ تن‌، بله ۶۰۰ تن‌!!! میوه فاسد میشود، چه کسی‌ به این استان اجازه داده که اینچنین به کشور ایران لطمه بزند؟

دروغ دیگر پانترک‌هایِ فاشیست ضدّ بشر ترکیه برملا شد! اسرائیل اجازه سفر به نوار غزه را به اردوغان نمیدهد.


چندی پیش پانترک‌ها مجددا خبری دروغ را در اینترنت انتشار دادند که در آن ادعا شده بود که ناتان یاهو به خاطر کشته شدن ده‌ها ترک وحشی که سعی‌ در فرستادن محموله الو خشک به نوار غزه را داشتند و وقتی‌ با مخالفت گارد ساحلی اسرائیل مواجه شدند، با چوب و چماق به جان ماموران اسرائیلی افتادند و در این جریان کشته شدند، از ترکیه عذر خواهی کرده و اردوغان این عذر خواهی را کافی‌ ندانسته است. این خبر دروغ و بی‌ اساس مانند خبر آشتی‌ و صلح با کرد‌ها امروز با خبری که مطبوعات اسرائیلی انتشار دادند بر ملا شد.

آنچه که از گفتن بی‌ نیاز است