خال مهرویان سیاه و دانهٔ فلفل سیاه ...... هر دو جانسوز است، اما این کجا و آن کجا ؟
گذشت زمان همانطور که سیاهی موهای “حبیب آقا طاهر” را به سپیدی کشانده، رنگ آسمانی خالکوبیهای متعددش را نیز کدر و چرک کرده است.
از این پیرمرد ۶۱ ساله سئوال میکنم که آیا در زمان رژیم شاهنشاهی نیز جشن(نیمه شعبان) برقرار بوده یا مراسمی ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی است که توسط نفوذ منابر و تبلیغات صدا و سیمای حکومتی در بین مردم رواج یافته است؟
او پاسخ میدهد:
«نه جوون
این یکی کار آخوندها نیست
زمان شاهنشاه آریامهر بود، خیلی بهتر از مراسم حالا
در حد اعلا برگزار میشد
شکیل و سنگین
حجرهدارهای بازار و کاسبهای محل دسته جمعی قالی میآوردند، بهترین فرشها را بیرون میآوردند
دار چوبی میزدند و دعوت میکردند
از قزوین، اراک و تبریز
بهترین گروهها برای مراسم میآمدند
روحوضی بود
هر کس ادعای خانی داشت برای رعیت عادی یا اگر صاحب مال و منال بود خلاصه خرج میکرد
نظم دست آژان بود، اما جاهلهای اسمی هر شهر میداندار بودند
مرشد زورخانهها ضربی میزدند که شتر به رقصیدن میافتاد
بهتر و مفصلتر از الآن بود
تبلیغ مثل تلویزیون آخوندها نبود
عشقِ دلِ زخمی خلق الله بود
آخوندها خراب کردند، مردم زده شدند
الآن فقط صدای ضبط و نوار را بلند میکنند و شربتهای آبکی میدهند، اما آن موقع جشن بود. یادش بخیر “درویش غلامرضا” نامی بود در آدمیت مثل مولا علی یکدانه. مردم پول میریختند در کشکول، اما آخر شب همه را میبخشید به فقیر و محتاج، خودش پول خرد میبرد برای نان شب.
چنان چهچهه میزد که که بلبل جلویش لنگ میانداخت. برای جشن امام زمان سنگ تمام میگذاشت.»
از “حبیب آقا طاهر” درباره تفاوت جشن نیمه شعبان در زمان رژیم شاه و رژیم جمهوری اسلامی میپرسم. پاسخ میدهد:
«چکمه شمر لعین و چکمه خاله مهین..... هر دو از چرماند اما این کجا و آن کجا؟
خوب نیست گفتنش، اما قرآنش سر جای خودش بود، بساط عرق و وافورش جای خود. اهل بازار و اهل نماز و روزه قلیان میکشیدند بالای مجلس، برای اهلش بساط میبود و عیاشی. منقل توی حیاط سراهای معروف و قهوهخانهها بود.
آخه زمان آریامهر تریاک کوپنی بود. مثل آخوندها جوانها را شیشهای نکرده بودند.
تریاک مال پیرمردها بود. رسم بود در عروسی و عزا.
مثل الآن نبود که آبنبات آشغالی و سفت بدهند، نقل تازه تبریز و کاشان بود. بساط نذر و غذا تدارک میدیدند به شمار همه اهالی محل. همه سر سفره آقا امام زمان بودند. کسی نیمه شعبان سر سفره خودش نبود.»
قسمتی از مقاله "در انتظار نجات دهنده" منتشر شده در رادیو زمانه
کاش یکی بود به شاه فقید، وطنپرست و ایران ساز ایران، محمد رضا شاه پهلوی میگفت، برای رسیدن به دروازههای تمدن طلایی، میبایستی انسان ساخت نه چیز دیگری ...... کاش شاه فقید ایران تا این حد دمکرات نبود که تنها دغدغه مردم، نبود آزادی برای " مرگ بر شاه" گفتن باشد ...... کاش شاه فقید ایران میدانست که تا چه حد غربیها پوچ و بیمحتوا هستند و اینقدر به آنها اهمیت نمیداد و حرف و نظرشان را نمیخرید...... کاش شاه ایران میدانست که غربیها دشمن خونی ایرانیها هستند و ۶۰۰ سال در جهت نابودی ایران و ایرانی با کمک آخوندها تلاش میکنند، و از زبان پارسی، فرهنگی ایرانی و تاریخ ما شروع کرده و تا نابودی تمامی ایران ادامه خواهند داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر