۴.۵.۹۲

نی نگویم.......! زانكه تو خامی هنوز


آنچنان كز نیست در هست آمدی
 هین بگو چون آمدی؟ 
مست آمدی ؟
راههای آمدن یادت نماند

 لیك رمزی بر تو بر خواهیم خواند
هوش را بگذار آنگه هوش دار

 گوش را بر بند و آنگه گوش دار


نی نگویم.......! زانكه تو خامی هنوز
 در بهاری و ندیدستی تموز
این جهان همچون درخت است

ای كرام
 ما بر او چون میوه های نیم خام
سخت گیرد خامها مر شاخ را
 زانكه در خامی نشاید كاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان
 سُست گیرد شاخها را بعد از آن
چون از آن اقبال شیرین شد دهان
 سرد شد بر آدمی مُلك جهان
مولانا


هیچ نظری موجود نیست: