۱۷.۳.۹۲

گل سوسن نماد جشن خردادگان


«خرداد» در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُـردات» یا « هُردات » به معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها (سرودهای زرتشت) یکی از فروزه‌های اهورامزدا و در اوستای‌ نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورامزدا است. خرداد، امشاسپند‌بانویی است که همراه با «اسپندارمذ» و «امرداد» گروه سه‌گانه امشاسپندبانوان را تشکیل می‌دهند. نگهداری از آب‌ها در این جهان خویشکاری «خرداد» است و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری می‌کند؛ از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد می‌شود. در گات‌ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد می‌شود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آب‌ها و گیاهان‌اند که به یاری مردمان می‌آیند و تشنگی و گرسنگی را شکست می‌دهند. در گاهشماری ایرانی، ششمین روز هر ماه و سومین ماه هر سال نیز «خرداد» نام دارد. به فرخندگی هم‌نامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان، روز ششم خردادماه «جشن خردادگان» برگزار می‌شود.


در کتاب بندهش درباره خرداد آمده است : «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت..» ، «...خرداد سرور سال‌ها و ماه‌ها و روزهاست [یعنی] که او سرور همه است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...».

در بندهش همچنین از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند‌بانو «خُرداد» نام برده شده است: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، ...» که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است.

در نمادهای دینی و هنری، سوسن نشان پاکی است. در استوره‌های ایرانی از آنجا که در این جهان نگاهبانی از آب‌ها خویشکاری امشاسپندبانو «خرداد» است و «سوسن» گل ویژه امشاسپند بانو «خرداد» است پس سوسن را به «آناهیتا» ایزدبانوی آب‌های روان نیز منسوب دانسته و از این روی جنبه آزادگی ناهید را به سوسن نسبت داده‌اند و گفته شده که در استوره‌های ایرانی سوسن و سرو که نمادهای آزادی به شمار می‌روند با زنبق و مورد و نرگس و اسپرغم از نشانه‌های مخصوص ناهید هستند.

از طرف دیگر سوسن یا «شوشن» مظهر و همنام و هم‌معنی شهر «شوش» - شهر باستانی خوزستان- است و گفته اند که شهر شوش نام خود را از گل سوسن یا شوشن یا شوشان گرفته است. در تفسیر این موضوع همچنین گفته‌اند که چون شوش در روزگاران کهن -چنانکه در لوح‌های سومری نیز اشاره شده- شهری چند زبانه و کانون زندگی مردمان گوناگون با ده‌ها زبان و گویش گوناگون بوده، مفهوم «سوسن ده زبان» را می‌توان نزدیک به «شوش ده زبان» یا چند زبان دانست و این مفهوم در ادب فارسی به صورت سوسن زبان‌آوار و صد زبان زنده مانده است.

شهر باستانی شوش واقع در ۱۵۰ کیلومتری شرق رود دجله در استان خوزستان واقع است. شوش روزگاری مرکز برخورد دو تمدن مهم میان‌رودان و ایلام بوده که هریک به سهم خود بر دیگری تأثیر داشته ‌است، این منطقه پایتخت سیاسی ایلامی‌ها بوده‌ است. قرار گرفتن این منطقه در شمال خلیج فارس و نیز همسایگی با میان‌رودان در پیدایش این وضعیت ویژه تأثیر بسیاری داشته ‌است.


شهر شوشتر نیز در استان خوزستان و نزدیکی شهر شوش، نام خود را از شوشن یا سوسن گرفته است. شوشتر نیز به دلیل موقعیت ویژه‌ای که در جلگه خوزستان دارد مهد رودخانه‌های بزرگی چون کارون و دز است. سازه‌های آبی شوشتر نیز که در جهان معروف است، اهمیت و ارتباط این شهر را با آناهیتا بیشتر نشان می‌دهد.

در «مزامیر داوود» از سوسن به عنوان نغمه و نوایی از موسیقی یا ساز و ابزار نوازندگی و خنیاگری یاد شده است که این ویژگی ارتباط آن را با ناهید محکم‌تر می‌کند. افزون بر این در معماری نقش یا طرح سوسن یا «سوسن‌کاری» به کنایه و رمز از «شهر شوش» یا «گل سوسن» یا ایزدبانوی سوسن معروف بوده است.

در بسیاری از سروده‌های سرایندگان پارسی‌گو در چهارگوشه ایران‌زمین نیز همچون عطار نیشابوری، مولوی بلخی، خواجوی کرمانی، وحشی بافقی، مجیرالدین بیلقانی، صائب تبریزی، ناصر خسرو قبادیانی، منوچهری دامغانی، اوحدی مراغه‌ای، خاقانی شروانی، فرخی سیستانی، امیر معزی، کمال خجندی، عبدالواسع جبلی، سنایی، نظامی گنجوی، امیر خسرو دهلوی، هلالی جغتایی، جامی، نظیری نیشابوری، فخرالدین اسعد گرگانی، قطران تبریزی، انوری ابیوردی، کمال اسماعیل، عبید زاکانی، حسن غزنوی، سوزنی سمرقندی، بشار مرغزی، مسعود سعد سلمان، عثمان مختاری، شاهی سبزواری، و حافظ شیرازی از سوسن نام برده شده است که نشان از آشنایی مردم همه نواحی ایران با این گل زیباست. بشار مرغزی گوید:

چون نوبهار باغ بیاراست چون بهشت / از سوسن سفید و گل سرخ و شنبلید

اندر میان سبزه به دشت و به کوهسار / مشکین بنفشه و سمن و لاله بردمید

گل سوسن را در ادب فارسی نیز «آزاد» نامیده‌اند و سرایندگان صفت «آزادگی» سوسن را دست‌مایه شعر خود قرار داده‌اند. چنانکه مولوی بلخی گوید:

داد سخن دادمی، سوسن آزادمی / لیک ز غیرت گرفت دل ره گفتار من

بنا بر این، در ادب فارسی سوسن نماد کسی است در عین «زبان‌آوری»، «خاموش» است. چنانکه عطار نیشابوری نیز گوید:

سوسن چو زبان داشت، فرو شد به خموشی / در سینه او گوهر اسرار نهادند.


منبع

هیچ نظری موجود نیست: