۲۸.۳.۹۲

باز آن سرود سرخ اناالحق


در آينه دوباره نمايان شد
با ابر گيسوانش در باد
باز آن سرود سرخ اناالحق
ورد زبان اوست


تو در نماز عشق چه خواندی ؟
که سالهاست
بالای دار رفتی و اين شحنه های پير
از مرده ات هنوز
پرهيز می کنند

نام تو را به رمز
رندان سينه چاک نيشابور
باز آن سرود سرخ اناالحق

در لحظه های مستی
مستی و راستی
آهسته زير لب
تکرار می کنند


وقتی تو
روی چوبه ی دارت
خموش و مات
بودی
ما
انبوه کرکسان تماشا
با شحنه های مامور
مامورهای معذور
همسان و همسکوت مانديم


خاکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که برد
مردی ز خاک روييد


در کوچه باغ های نيشابور
مستان نيم شب به ترنم
آوازهای سرخ تو را باز
ترجيع وار زمزمه کردند


نامت هنوز ورد زبان هاست.

شفيعی کدکنی




هیچ نظری موجود نیست: