۴.۴.۹۲

وقتی‌ به مرگ بگیری به تب رضایت میدهد!


داستان زیر گوشه‌ای از نوشتار چاپ شده در تار نمای سرگشته است که چون وضعیت کنونی ایران را به خوبی‌ شرح میدهد، با اجازه از نویسنده .. در زیر مینویسم بدون شرح بیشتر، چرا که در این اندک، داستان گسترده‌ای نهان است.

"نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران و این که گزارش دادند مردم ایران به خیابان ها ریختند و به شادمانی پرداختند، داستان آن زن یهودی و ملای ده را به یاد من می آورد که در اروپای شرقی اتفاق افتاده است.
می گویند که آن زن پیش ملای یهودی رفت و شکایت کرد که مردمانی فقیر هستند که با چهار فرزند خود در یک اطااق کوچک زندگی می کنند و او از این تنگنا به جان آمده و قصد خودکشی دارد.
ملا از آن زن درمانده می پرسد "آیا سگ هم دارید؟" و زن پاسخ مثبت می دهد.
ملا می گوید "برای آن که احساس تنگنا نکنید، از امشب سگ خود را نیز در اطاق خویش بخوابانید!"
زن به خروش می آید و می گوید "ای ملا، آیا عقل از دست داده ای؟"
ملا می گوید "خواهرم، برو و آن چه را که من می گویم اجرا کن و اطمینان داشته باشد که احساس تنگنا برطرف خواهد شد".
فردای آن روز زن دوباره به سراغ ملا می آید و می گوید "احساس خفقان بسیار شدیدتر شده است".
ملا می پرسد "آیا گربه نیز دارید؟» و زن پاسخ مثبت می دهد و ملا می گوید "از امشب گربه را نیز همراه با سگ و چهار فرزند و شوهر در همان اطاق می خوابانی".
زن دوباره به خشم می آید، ولی دستور ملا را نتوان اجرا نکرد.
فردای آن روز گریه کنان به سراغ ملا می آید که جانم به لب رسیده و اوضاع غیر قابل تحمل شده است.
ملا با خونسردی و بی آن که به گلایه او توجه نشان دهد، می پرسد "خواهر، بز هم دارید؟". زن پاسخ مثبت می دهد. ملا می گوید "از امشب بز را هم در کنار سگ و گربه و چهار فرزند و شوهرت در یک اطاق می خوابانی"!
فردای آن روز زن آشفته خوی نزد ملا می آید و می گوید "عقل سلیم از دست داده ای که چگونه من از تنگی اطاق سخن می گویم و تو هر بار، باری به دوششم می افزائی".
ملا می گوید "حالا از امشب بز را بیرون از اطاق می خوابانید" و فردای آن روز دستور می دهد که از این پس گربه را نیز بیرون از اطاق بخوابانند و پس فردا دستور می دهد که سگ را هم خارج از اطاق جای دهند. از آن پس، بانو می ماند و چهار فرزند و همسرش.
فردای روز زن پیش ملا می آید و لبخند زنان می گوید "ای ملا، اطاق ما اکنون مانند بهشت شده است و چه فضای گسترده ای دارد!"


این حکایت آموزنده را به یاد آوردم، هنگامی که مردم ایران به خیابان ها آمدند و رقص و پایکوبی کردند!(تبلیغات دروغین، فیلم‌های تیره و تاری که در آن صدای ۱۰ تن‌ شعار دهنده گنجانده شده بود و در سطح گسترده به عنوان فیلم شادی مردم ایران! منتشر شد) که به جای یک آدم عبوس و سختگیر چون سعید جلیلی و یا محمد باقر قالیباف، ملای خوشروئی پیروز شده که قول داده دگرگونی به وجود آورد و بر شکاف ها پل برند!


نامش را ملای "میانه رو" گذاشتند؛ حتا لقب "اصلاح طلب" به او ندادند که بخواهد کژی ها را راست کند و از ستم و سرکوب بکاهد.
زیرا حسن روحانی (دکتر فریدون، فارغ التحصیل دانشگاه گلاسگوی انگلیس) هرگز ادعای اصلاح طلبی نداشته است.
ولی پس از دوران هشت ساله فاجعه بار احمدی نژاد؛ وقتی روحانی می آید، ظاهرن همانند آن است که بز و گربه و سگ را از آن اطاق تنگ بیرون برده باشند و ظاهراً فضائی برای تنفس به وجود آمده باشد.
خود روحانی گفته است که "توقع زیاد نداشته باشید، زیرا رسیدگی به بسیاری از امور در دست من نیست" و آخوند محمد خاتمی هم اعلامیه داده که مردم باید سطح توقع خود را پائین آورند تا مبادا روحانی زیر فشار قرار گیرد و نتواند همه انتظار ات مردم را برآورده سازد. ""

هیچ نظری موجود نیست: