۲۴.۳.۹۲

نه بد! نه بدتر! فقط سرنگونی جمهوری اسلامی!


” بین بد و بدتر، باید بد را انتخاب کرد “! چه کسی حکم داده که حتما وقتی بد و بدتر گذاشته میشود باید “بد” را انتخاب کنیم؟ این جمله، جمله‌ای کلیدی است که حکومت جمهوری اسلامی و مدافعین آن میخواهند بوسیله آن مردم را اولا پای صندوقهای رأی بکشانند، دوما کاملا واضح و با وقاحت مردم را در ظرف بی‌اختیاری و بی‌حقوقی قرار دهند و بگویند که : اِی مردم شما هیچ آلترناتیوی ندارید، شما هیچ حقی ندارید و اختیار تصمیم گیری از آنِ باند حاکمه است. ولی اگر مورد رضایت شما نیست، حداقل این حق را دارید که بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنید. و با همین ترفند مردم را از ترس بدترین‌ها به بد و حداقل‌ها راضی کنند. و همین پدیده انتخاب بین بد و بدتر میتواند موجب ادامه حیات حکومت می شود.
به همین دلیل اولا: هر یک رأی، رأی به مشروعیت نظام هست. دوما: اصلا قرار نیست رأی مردم لحاظ بشود، رئیس جمهوری که مورد نظر رهبری جمهوری اسلامی و باندش است، قطعا از صندوق بیرون می آید، آخرین سند: سال ۸۸٫ سوما: حالا فرض کنیم رئیس جمهوری که مورد نظر رهبری جمهوری اسلامی نیست رای بیارود، میخواد چه گلی به سر مردم بزند؟ آیا وضعیت اقتصادی دگرگون و به نفع مردم می شود؟ حقوق کارگر اضافه میشود؟ سطح زندگی مردم بالای خط فقر می آید ؟ تحریم‌های بین المللی که صرفا یقه مردم را گرفته لغو میشود؟ آیا گرانی ارزانی میشود؟ آیا تن فروشی جمع میشود؟ کار کودکان لغو میشود؟ جوانان آینده روشن پیدا میکنند؟ آیا اعتیاد جمع میشود؟ آزادی بیان معنی پیدا میکند؟ احزاب مختلف اجازه فعالیت پیدا میکنند؟ قانون “زن و مرد برابرند” جزء قوانین قانون اساسی میشود؟ آیا زن ستیزی محکوم میشود؟ قانون منع زن ستیزی در قانون اساسی درج می شود؟ قانون منع کودک آزادی در قانون اساسی درج می شود؟ آیا مذهب اختیاری میشود؟ حجاب اختیاری میشود؟ بی‌مذهبی و بی‌خدایی آزاد می شود؟ روابط دختر و پسر آزاد میشود؟ آیا سنگسار از قانون حذف میشود؟ آیا اعدام از قانون حذف میشود؟ آیا روابط همجنسگراها آزاد میشود؟ آیا قوم پرستی و نژاد پرستی از بین میرود؟
قطعا هیچکدام از این “آیاها” جواب آری ندارد. قطعا ندارد! خاتمی با آن همه ادعاهای اصلاحاتی‌اش هیچ کاری نکرد، چون نمیخواست و نمیتوانست کاری کند. اولا حوزه اختیاراتش را محدود کرده بودند و ثانیا اگر هم کاری میکرد منافع و بقای نظام به خطر می افتاد. نتیجه این شد که سردَمدار اصلاحات با آن همه دبدبه و کبکبه نتوانست و نخواست حتی یک بند از قانون اساسی را تغییر دهد. چرا که هر تغییری در جمهوری اسلامی، آن را به سرنگونی نزدیکتر میکرد. به همین دلایل هر فردی از نظام جمهوری اسلامی سر و ته قماش این نظام است و صرفا برای یک پدیده کاندید میشود و می جنگند “حفظ نظام”. همه اینها میخواهند این نظام حفظ شود، مبادا سفره بخور بخورشان جمع شود.
و از آنطرف مردم را با تحقیر میفرستند دنبال یارانه، که آیا تعلق بگیرد آیا تعلق نگیرد! هر کس هم اعتراض کرد، باتومی یا شیشه نوشابه‌ای نثارش می کنند. به همین دلایل من معتقدم که نه تنها نباید به هیچ کاندیدایی رای داد و انتخابات را تحریم کرد، بلکه باید پا را فراتر گذاشت و برای یک آلترناتیو شایسته یک انسان و جامعه قرن و بیست و یکمی تلاش کرد. انسان قرن و بیست و یکم باید زیر میز انتخاب بین بَد و بدتر بزند و بهترین‌ها را بخواهد، باید آلترناتیو انسانی را بخواهد. و آلترناتیو انسانی، صرفا پس از سرنگونی جمهوری اسلامی امکان پذیر است.

مورخ ۲۲ خرداد ۹۲ | نويسنده: شیرین شمس


منبع

هیچ نظری موجود نیست: