زمین گهواره من از چه رو اینگونه لرزانی
تورا آباد کردم از چه رو خواهی تو ویرانی
بسی نخل تن آور بار آوردم به صحرایت
بسی سرسبزی و شادی نمودم بر تو ارزانی
برآوردم بنا از خشت وگل تا آسمان بردم
تو خاکش باز کردی از چه رو اینسان به آسانی
به سختی من برآوردم بسی محصول از خاکت
ولی محصول عمرم را ربودستی به آسانی
بسی گل پروریدم من به دامانت ، ندانستم
گل نشکفتهام را می کنی در خاک مهمانی
دو دست یاریم بشکسته پایم مانده در آوار
زن وفرزند من مردند در وضعی که می دانی
صدای ناله ای از کودک همسایه می آید
کنار پیکر بیجان مادر گشته زندانی
خدایا یاریم ده تا رها گردم از این محنت
به یاری تو و با همّت افراد ایرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر