۱۳.۲.۹۲

خدا را مفروشید


ای بی وطنان ، کشور ما را مفروشید
این خطۀ زرخیز خدا را مفروشید
هر ذرۀ این خاک بوَد مِهر کیایی
بیهوده چنین مهرکیا را مفروشید
اندر پی مستی به یکی جرعۀ خوناب
بی بهره چنین پیک صبا را مفروشید
احکام خدا جمله به اغماض و گذشت است
با حکم خود آیین خدا را مفروشید
سودای شما غارت و قتل است و خیانت
این امتعۀ پر ز بلا را مفروشید
از بهر دو روزی که سوار خر خویشید
تاریخ پر از عِزّ و کیا را مفروشید
تقوی که ندارید ، به سودای دیانت
چون زهد فروشید ، ریا را مفروشید
اکنون که خریدند شما را به زر و جاه
شرمی ز خدا کرده و ما را مفروشید
آیین خدا را که زدی چوب حراجش
ارزانتر از این ، شخص خدا را مفروشید
«م . صدیق»



هیچ نظری موجود نیست: