۲.۱.۹۲

اردشیر اول بنیانگزار امپراطوری ساسانی



در سال ۲۵۸ ميلادى، اردشیر اوّل، پادشاه و موسس امپراتوری ساسانی ، با گذر از فرات، انطاكيه را تصرف كرد و آماده نبرد با والرين شد. امپراتور روم با تجهيز سپاهى عظيم از جنوب اروپا عازم انطاكيه شده و ۲۵۹ شهر را از ايران باز پس گرفت و عقب‌نشينى زودهنگام ايراني‌ها او را به طمع تسخير بين‌النهرين انداخت؛ اما سپاه ايران ارتش او را به مانند ارتش كراسوس محاصره كرده و سرنوشتى مشابه برايش ايجاد كردند (همان بلايي كه روس‌ها تاكنون دوبار بر سر سپاهيان ناپلئون و ارتش رايش هيتلري آورند؛ تكنيكي كه متعلق به ايرانيان است). در اين نبرد كه در نزديك شهر ادسا روى داد، ده‌ها هزار رومى كشته شدند و هرچه تلاش كردند نتوانستند از محاصره خلاص شوند. والرين پس از تسليم، به اسارت شاهپور درآمد و تا سال‌ها تحت خدمت شاهپور بود؛ چرا كه شاه ايران از او به عنوان خدمتكار استفاده كرد.
این صحنه پیروزی شاپور از زیباترین نقش برجسته های تاریخی نقش رستم است و از حادثه ای حکایت دارد که مایه سرافرازی ایرانیان می باشد. شاپور با تاج کنگره ای و جامه آراسته سوار بر اسب رو به سمت چپ نقش شده است و در پیش او فیلیپ عرب امپراطور باجگذار رومی زانو زده است (این امپراطور بر خلاف تصور والرین نیست). پادشاه یک دست خویش را به طرف او دراز کرده تا نشان قبول باجگذاری او باشد. فیلیپ تاج رومی بر سر دارد و بالاپوش او بر روی دوشش به اهتزاز درآمده چنانکه گفتی با شتاب دویده است تا پیش شاه ایران به زانو درآید. وی هر دو دست خویش را به حالت بخشش به جلو دراز کرده است. بزرگی و عظمت پادشاه از لباسش، زینت آلات او (گردنبند، دستبند و تاج) و طرز آرایش موهای چین دار و بر شانه افتاده اش و نیز دهنه و زین و لگام اسب مغرورش همه نشانی از عظمت دارد.
کنار شاپور، امپراطور رومی دیگری ایستاده است که شاپور مچ او را به نشانه اسیر گرفتنش به دست دارد و این امپراطور اسیر والرین می باشد. چنین به نظر می رسد که افراد این نقش کاملا زنده می باشند و این امر مهارت و استادی هنرمندان دوره ساسانی را تایید می نماید. در پشت سر اسب شاه تصویر موبد بزرگ "کرتیر" دیده می شود که کلاه بیضی شکل مزین به نشان قیچی به سر دارد و انگشت سبابه دست راست خویش را به نشانه احترام به سوی شاپور دراز کرده است و گردن بند مرواریدی آراسته شده به گردن دارد و بالاپوشش با سنجاقی در جلو سینه قفش شده است.



در ۲۲۶ میلادى، اردشیر اول موسس امپراطوری ساسانی پادشاه پارس سپاهى بزرگ گردآورد و پس از انقیاد کامل نقاط مختلف ایران و توسعه مرزهاى شرقى در ۲۲۸ از فرات گذشت تا رومیها را از آسیاى غربى بیرون کند.
قیصر روم در این زمان کسی‌ به نام سوروس بود که ۴۰۰ سفیر صلح اردشیر را اسیر و آنان را در کمال ناجوانمردی کشت. ( از عادات و اخلاق فاسد کارگزاران روم، کشتن سفرا و اسیران بیدفاع بود).
در ۲۳۱ میلادى سوروس نیروى بزرگى را در انطاکیه فراهم آورد سپاه خود را ۳ دسته کرده یک دسته را به شمال براى حمله به آتروپاتن (آذربایجان) ایران فرستاد و یک بخش را نیز مأمور فتح جنوب ایران کرد و خود به قلب ایران و پارس حمله کرد.
اردشیر به نیروهاى شمالى دستور داد که با جنگ و گریز سپاه روم را خسته کنند و خود با حمله به سپاه جنوبى رومى که در حوالى شوش بود آنها را کاملاً از بین برد. تضعیف سپاه شمالى و نابودى سپاه جنوبى، سوروس را در مواجهه با شاه ایران تنها گذاشت و در نتیجه وى وحشت زده به داخل سوریه عقب نشست.


دومین نقش برجسته موجود در نقش رجب، اردشیر اول موسس امپراطوری ساسانی شاپور را به همراه بزرگان ساسانی نشان می‏دهد. در این نقش شاپور سوار بر اسب و ۹ نفر محتشم ایرانشهر در پشت سر او ایستاده اند. به نظر می‏رسد، نخستین شخص بعد از پادشاه، جانشین و ولیعهد وی، هرمز اول باشد. در باره هشت شخصیت بعدی نظرات متفاوتی ارائه شده؛ برخی معتقدند که این افراد از بزرگان و شخصیتهای درباری هستند و عده‏ای دیگر از پژوهشگران بر این باورند که این هشت نیز پسران شاپور و یا دست کم از وابستگان خاندان سلطنتی می‏باشند. شایان ذکر است که از روی نادانی و سبکسری، خباثت، دشمنی، حماقت، رذالت عده‌ای پانترک وطن فروش وابسته به ترکیه، صورت این نقش برجسته بی‌همتا را تراشیده و خراب کرده اند.

جزییات و تجملات اسب شاهی با دقت بسیار تراشیده شده است. پای چپ حیوان بلند شده و گردنش با ملایمت تمام قوس برداشته است. سر و بالاتنه شاه به جلو چرخیده است که این امر بر خلاف نقشهای مرسوم ساسانی است. شمشیر شاه، که برای دسترسی به سمت چپ اسب بسته شده, نمایان نیست. شاه دهانه اسب را دست راست خود گرفته است.

پشت سر شاپور, همانگونه که در بالا توضیح داده شد, ۹ محشتم الیرانشهر قرار دارند که همه کلاه گنبدی شکل ساسانی بر سر گذاشته اند. سه فرد در حالت تمام قد نشان داده شده که دستشان بر قبضه شمشیری است که با تجمل در جلو بر کمر بسته اند. نظر به دیهیم این افراد می توان قبول کرد که این سه تن احتمالاً پسران شاپور اول یعنی بهرام یکم، هرمز یکم، و نرسه هستند. تنها بالا تنه دو نفر دیگر در ردیف جلو اما قدری پایین تر نشان داده شده است. آنها نیز دیهیم دارند, از این رو, می باید در زمره شاهزادگان باشند؛ شاید هم نوه‌های شاپور یعنی بهرام دوم و بهرام سوم هستند.




سنگ نوشته‌ای به زبان پهلوی و یونانی روی سینه اسب و قسمت مجاور صاف شده سنگ دیده می شود که متن ترجمه شده آن از این قرار است:

«این سیمای پرستش کننده اهورامزدا، شاپور است. شاه شاهان, آریایی و غیر آریایی, از نژاد ایزدان، پسر پرستش کننده اهورامزدا, ایزد, اردشیر، شاه شاهان آریایی, از نژاد ایزدان، فرزند خدا, پاپک، شاه».

نقش مزبور در اوایل دوران شاپور، احتمالاً حوالی سالهای ۲۵۰ م، تراشیده شده است.




در حالی‌ که در دیگر کشور ها، برای کوچکترین اثر باستانی که دارند بیشترین تجهیزات امنیتی را قرار میدهند تا آنان را حفظ کنند، در کشورِ اشغال شده ایران، مجسمه امپراطور ساسانی و یا بزرگترین امپراطوری دنیا، شاپور اول, آنچنان بی‌ پناه افتاده که هر بچه و آدم بی‌ اطلاعی میتواند از آن بگیرد و تاب بخورد. تو گویی در آن کشور حتی یک ایرانی‌ وجود ندارد که دلش برای این سرزمین بسوزد و از هویت ایرانی‌ دفاع کند و مانع از انجام اینگونه جنایت فرهنگی‌ بشود.



سکه ای با نقش اردشیر اول , اردشیر بابکان




مجسمه شاپور اول، امپراطور ساسانی که در شهرستان کازرون قرار دارد، و اینک معلوم نیست که این شاهکار باستانی ایرانی‌، هنوز پا برجاست و یا پانترک‌های وابسته به انگلیس و ترکیه که در ایران تمام پست‌های حساس را در دست دارند، آنرا مانند بسیاری از آثار باستانی ایران از بین برده‌اند.


مجسمۀ شاپور ساسانی
غار شاپور، حوالی ‌كارزون ۱۳۱۸
عكاس: ميرزا فتح‌الله چهره‌نگار
اين مجسمۀ ‌شش متری و ۳۰ تنی در قرن سوم ميلادی با تراشيدن رسوبات گچی غار ايجاد شده است. گمان می‌رود عوامل وابسته به انگلیس آن را سرنگون كردند و بخشی از صورت مجسمه را از بين بردند.
در سال ۱۳۳۶ مهندسان لشكر ۱۰ فارس آن را به حالت اوليه بر پا كردند.

هیچ نظری موجود نیست: