۱۶.۱۲.۹۱

داستان غرانیق



ماجرای غرانیق و حذف آیاتی از قرآن که گمان محمد بر شیطانی بودن آنان بود همراه با آیات ناسخ و منسوخ.

در زیر به شرح و بررسی علل حذف آیاتی از قرآن پرداخته می‌شود که محمد تصور می‌کرد این جملات را شیطان به او القا نموده است، اتفاقی که به داستان غرانیق معروف است، سلمان رشدی از همین داستان رمانی به نام آیات شیطانی نوشته است، رمانی که در زمان خودش جنجال آفرین شد و خمینی فتوای قتل این نویسنده را صادر کرد.

نوشته‌ی زیر نقل قولی است از تاریخ طبری:
چون پیغمبر دید که قوم او از او دوری می کنند و این کار برای او سخت بود آرزو کرد که چیزی از پیش خدای بیاید که میان وی و قومش نزدیکی بیاورد؛ وی قوم خود را دوست می‌داشت و می‌خواست خشونت را از میان ببرد و چون این اندیشه در خاطر وی گذشت، خداوند این آیات (۱ تا ۳ نجم) را نازل کرد؛

"و النجم اذا هوی"ما ضل صاحبکم و ما غوی" ما ینطق عن الهوی".


تا اینکه به آیه ی ۱۹ رسید:

"افرایتم الات و العزی"و منات الثالثه الاخری"

شیطان بر زبان او انداخت که:
" تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی" ( آیا لات و عزی را در نیافتید و آن سومی که منات باشد آنان مرغان بلند پروازی هستند که باید از آنها طلب شفاعت جست).

چون قریشیان این را شنیدند خوشدل شدند و از ستایش خدایان خویش خوشحالی کردند و بدو گوش دادند و مؤمنان نیز باور داشتند و او را به خطا متهم نمی‌دانستند و چون پیغمبر در قرائت آیات به محل سجده رسید سجده کرد و مسلمانان نیز با وی سجده کردند و مشرکان قریش و دیگران که در مسجد بودند سجده کردند به سبب آن یاد که پیغمبر از خدایانشان کرده بود به سجده افتادند و هر مؤمن و کافر آنجا بود سجده کرد مگر ولید ابن مغیره که پیر بود و نمی توانست سجده کند و مشت ریگی از زمین برگرفت و به پیشنانی نزدیک برد و سجده کرد.

چون قریشیان از مسجد بیرون شدند خوشحال بودند و می‌گفتند: محمد از خدایان ما به نیکی یاد کرد و انها را بتان والا نامید که شفاعتشان مورد رضایت است، آنگاه جبرئیل بیامد و گفت: ای محمد چه کردی؟ برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدا نیاورده بودم و سخنی گفتی که خدای با تو نگفته بود؛

پیغمبر سخت غمگین شد و از خدای بترسید و خدای عزوجل با وی رحیم بود و آیه‌ای (۵۲ حج) نازل فرمود و کار را به پیغمبر سبک کرد آیه چنین بود:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/۵۲)"

هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی‌ها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ میکند ، سپس آیاتش را محکم می‌سازد.(فرق بت و الله)
همین داستان را بغوی در تفسیرش بدین گونه آورده که هنگامیکه سوره‌ی نجم را می‌خواند تا اینکه به:
"افرایتم الات و العزی"و منات الثالثه الاخری" رسید و شیطان در سخنانش این جمله را انداخت:
"تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجى" هنگامیکه قریش این راشنیدند بسیار شادمان شدند و همه از مسلمانان گرفته تا مشرکان سجده کردند مگر ولید ابن مغیر و ابواحیحه که به سبب پیری خاک را برداشته و بر پیشنانی گذاشتند و پس از آن در مکه پیچید که محمد به بتهای مکیان احترام گذاشت جبرئیل نزد محمد آمد و گفت:‌ای محمد، چه کردی؟ رسول ناراحت شد تا اینکه ایه‌ی ۵۲ سوره‌ی حج نازل گردید. (۱)

تقریبا تمامی مفسران به نام اسلامی این داستان را بیان کرده‌اند.
مسلمانان متعصب از محققین می‌خواهند که یک روایت به قول خودشان صحیح در مورد این داستان بیان بشه، اینان انتظار دارند که این داستان در مثلا صحیح بخاری نوشته شده باشد تا مورد پذیرش قرار گیرد، جالب است که ملاک آنان برای اینکه داستانی صحیح یا رد گردد چیزی جز اصولی نیست که در مذهب آنان مورد اتفاق سران دین باشد؛ از دید شیعه هیچ حدیثی که غیر معصوم آن را نقل کرده باشد صحیح نیست، جالب اینجاست که حتی یک کتاب هم که نویسنده‌اش معصوم باشد ارائه نمی‌دهند، یا اینکه حدیث کاملا باید موافق تعالیم قرآن باشد و اگر غیر از این شد به دیوار بزنید، این را کلینی در اصول کافی بیان کرده است؛ دید اینان به محمد به عنوان شخصی است که هیچگونه تناقضی در سخنان و رفتار ۲۳ ساله‌اش وجود ندارد.
همچنین اهل سنت حدیثی را صحیح می‌دانند که تمامی رجال نقل کننده‌اش ثقه باشند و یکی از مهمترین ملاک ثقه بودن مؤمن و اشتهار کامل راوی به اسلام بدون کوچکترین لغزشی است. طبیعی است که با چنین ملاک‌هائی اگر داستانی با تعالیم کلی اسلام در تضاد باشد متعصبین مسلمان و راویان به قول خودشان ثقه از نقل آن خودداری کنند؛ مثلا در تفسیر ابن کثیر که از معتبرترین تفاسیر اسلامی است این داستان از قول چندین نفر بیان شده و در آخر گفته شده که این روایات مرسل هستند، اگر ملاک اینان در تاریخ را بپذیریم بیشتر کتابهای مهم تاریخی را باید باطل اعلام نمود.
ضمنا این داستان با آیه‌ی ۵۲ سوره‌ی حج کاملا در تطابق است.
اکنون این داستان را از دید قرآن بررسی می‌کنیم. قرآن بیان می‌نماید که محمد از سر خود سخنی را از جانب الله بیان نمی‌کند و هر چیز که بگوید وحی است:
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى( نجم/۱) سوگند به ستاره چون فرود مى‏آيد.
مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى)نجم/۲ ) يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده.
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ) نجم/۳ ) و از سر هوس سخن نمى‏گويد.
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى(نجم/۴) اين سخن بجز وحيى كه وحى مى‏شود نيست.
و این سوره را ادمه می‌دهد تا به این آیه می‌رسد:
لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى (نجم/۱۸ ) به راستى كه [برخى] از آيات بزرگ پروردگار خود را بديد.
أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى (نجم/۱۹) آيا شما لات و عزى را نگريسته‏ايد (به من خبر دهيد از لات و عزى).
وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى (نجم/۲۰) و آن ديگرى منات را كه سومين است‏.
أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى(نجم/۲۱) آيا براى شما پسر و براى او [خداوند] دختر است؟
تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى (نجم/۲۲ ) در اين صورت اين تقسيم‏بندى ناعادلانه‏اى است‏.
فرض می‌کنیم که محمد ابن عبدالله چنین جمله‌ای را بیان ننمودند(تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی)؛ چرا آیه‌ی قبل از این آیه (نجم/۱۹و۲۰) خطاب به غیر مسلمان و در رابطه با بتهاست؛ آن هم با حالتی است احترام گونه!؟ اگر جمله‌ای از این سوره حذف نشده است؛ پس چه لزومی به بیان این آیه وجود دارد؟:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/۵۲ ) هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی‌ها معنای تلاوت را می‌کنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ می‌کند، سپس آیاتش را محکم می‌سازد. (۲)
نسخ در اصطلاحات قرآنی به آیه‌ای گفته می‌شود که محمد از قول الله بیان کرده، در برهه‌ای از زمان بخشی از قرآن بوده و سپس آنرا حذف کرده، به چنین آیه‌ای منسوخ می‌گویند و اگر آیه‌ی نسخ شده را با آیه‌ای دیگر جایگزین شده باشد ایه‌ی جایگزین را ناسخ می‌گویند البته در قرآن انواع ناسخ و منسوخ وجود دارد:
مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (بقره/۱۰۶) هر آيه‏اى را كه نسخ كنيم يا بدست فراموشی ‌بسپاریم بهتر يا همانند آن را می‌آوريم، آيا نمى‏دانى كه الله بر هر كارى تواناست‏؟
در آیه‌ی ۵۲ سوره حج به صراحت گفته که این موضوع یعنی القای شیطان در تلاوت مخصوص محمد نیست برای تمامی پیامبران اتفاق افتاده است، به نظر می‌رسد محمد پس از اینکه متوجه گاف بزرگ خویش شدند از قول الله گفته که نه تنها برای من محمد بلکه برای تمامی پیامبران چنین چیزی سابقه دارد:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی‌ها معنای تلاوت را می‌کنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد.
و در ادامه بیان شده که الله القای شیطان را نسخ می‌کند:
فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ می‌کند
و می‌گوید که ایاتش را محکم می‌سازد:
ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ سپس آیاتش را محکم می‌سازد.
پس می‌توان نتیجه گرفت، چیزی در قرآن بوده است که محمد فکر می‌کرده است شیطان در تلاوتش القا نموده، او در ابتدا و همانگونه که طبری هم می‌گوید برای کاستن از فشارهای مکیان آیه‌ای را از قول خدایش بیان می‌نماید که سبب خوشحالی مسلمانان و غیر مسلمانان می‌شود به گونه‌ای که یکی از همین(به اصطلاح) مشرکان پس از شنیدن این آیه که سجده دارد خاک را بر پیشانی خویش می‌گذارد؛ پس از مدتی محمد متوجه پارادکس و تناقض بزرگ ایجاد شده بین تعالیم او و این آیه می‌گردد و اعلام می‌نماید که آیه‌ی بیان شده چیزی جز القاء شیطان نبود و در توجیه سخنش آیه‎ی ۵۲ سوره‌ی حج را بیان می‎نماید.
اما این پرسش همواره در ذهن باقی مانده است: اگر قرآن، کتاب مقدس مسلمانان، سخنان خداست؛ پس چگونه است که شیطان موفق شد در آن جملاتی را با نام آیه القا نماید به گونه‌ای که الله مجبور شد القاءات شیطان را نسخ کند و آیاتش را محکم سازد!؟ آیا ایه‌ی ۵۲ سوره‌ی حج با آیات سوره‌ی نجم در تناقض آشکار نیست؟ چرا خدا باید سخنانش را تحت عنوان نسخ ویرایش نماید؟ مگر سخنان خدا تابع زمان و مکان است؟ اگر چنین است پس اسلام دینی است ویژه‌ی ام القری و ما حولها.
=================================================
(۱) لما رأى رسول الله صلى الله عليه وسلم تولي قومه عنه وشق عليه ما رأى من مباعدتهم عما جاءهم به من الله تمنى فی نفسه أن يأتيه من الله ما يقارب بينه وبين قومه لحرصه على إيمانهم ، فكان يوما في مجلس قريش فأنزل الله تعالى سورة النجم فقرأها رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى بلغ قوله : أفرأيتم اللات والعزى ومناة الثالثة الأخرى ألقى الشيطان على لسانه بما كان يحدث به نفسه ويتمناه : تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجى فلما سمعت قريش ذلك فرحوا به ومضى رسول الله صلى الله عليه وسلم فی قراءته، فقرأ السورة كلها وسجد في آخر السورة فسجد المسلمون بسجوده ، وسجد جميع من في المسجد من المشركين، فلم يبق في المسجد مؤمن ولا كافر إلا سجد إلا الوليد بن المغيرة وأبو أحيحة سعيد بن العاص، فإنهما أخذا حفنه من البطحاء ورفعاها إلى جبهتيهما وسجدا عليها ، لأنهما كانا شيخين كبيرين فلم يستطيعا السجود. وتفرقت قريش وقد سرهم ما سمعوا من ذكر آلهتهم ويقولون: قد ذكر محمد آلهتنا بأحسن الذكر ، وقالوا: قد عرفنا أن الله يحيي ويميت ويخلق ويرزق ولكن آلهتنا هذه تشفع لنا عنده ، فإذا جعل لها نصيبا فنحن معه ، فلما أمسى رسول الله (ص) أتاه جبريل فقال: يا محمد ماذا صنعت؟ لقد تلوت على الناس ما لم آتك به عن الله عز وجل! فحزن رسول الله صلى الله عليه وسلم حزنا شديدا وخاف من الله خوفا كثيرا فأنزل الله هذه الآية يعزيه ، وكان به رحيما
(۲)
سوره‌ی حج از جمله سوره‌هائی است که مفسرین قرآن معتقدند برخی از آیات آن مکی است و برخی دیگر مدنی و تقریبا تمامی آنان معتقدند که این آیه مکی است مانند:
۱- فیض کاشانی شیعی در تفسیر الصافی جلد ۳ صفحه ۳۶۱ معتقد است که بیشتر ایات این سوره مکی است.
شیخ طوسی شیعی در تفسیر التبیان می‌گوید که آیه‌ی ۵۲ سوره‌ی حج مکی است.
قرطبی سنی در تفسیرش جلد ۱۲ صفحه‌ی ۱ معتقد است که این آیه مکی است.
همچنین سایت معتبر سنی اسلام وب معتقد است که این سوره غیر از چند آیه‌اش بقیه مکی است و مخصوصا تأکید دارد که این آیه مکی است.

هیچ نظری موجود نیست: