قاصدک هان چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی اما
اما
گرد بام و بر من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیّار دیاری
برو آنجا که بود چشم و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قادصک
در دلم من
همه کورند و کرند
دست بر دار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربههای همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو ، فریب
قاصدک
هان ... ولی ... آخر ...ای وای
راستی آیا رفتی با باد
با توام آی کجا رفتی ، آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز
مانده خاکستر گرمی جایی
در اجاقی
طمع شعله نمی بندم
خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند مهدی اخوان ثالث
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر