۱۵.۱۲.۹۱

زیر این آسمان بشر تغییر ناپذیر است.

وقتی ۶۰ سال پیش استالین مرد شهروندان شوروی فکر می کردند که زندگیشان برای همیشه تغییر کرده است و البته صحیح بود. در طی سی سال او توانست اتحاد جماهیر شوروی را در شرایط بحرانی جنگ جهانی با پیروز رهبری کند. میلیون‌ها روس را کشت، زندانی کرد و ۱۰‌ها میلیون از هموطنانش را وادار به جابجایی و کوچ اجباری کرد. شاید هرگز ابعاد همه جنایاتش روشن نشود. در اکتبر ۲۰۱۲ بنباد کارنگی نظر سنجی درباره دیدگاه مردم روسیه ، آذربایجان و ارمنستان و گرجستان نسبت به استالین انجام داد. نتیجه تکان دهنده بود. برای بسیاری، دیکتاتور شوروی همچنان زنده است. در بین این کشورها، ۲۲ درصد مردم آذربایجان اصلا استالین را نمی شناسند. در بین جوانان این رقم به حدود ۴۰ درصد می رسد. در مقابل در گرجستان ۴۵ درصد از مردم دیدگاه مثبتی درباره استالین دارند شاید چون به نوعی شخصیت استالین به خاطر پیشنه گرجی‌اش ، قوی‌ترین سمبل ملی برای گرجی‌ها هست. در ارمنستان ۲۵ درصد و در آذربایجان ۲۱ درصد مردم به استالین حس مثبتی داشتند. در مسکو ۴۲ درصد مردم استالین را شخصی می دانند که بیشترین تاثیر را در تاریخ جهان دارد و ۲۸ درصد به او دید مثبتی دارند. این آمار بیانگر بالاترین میزان محبوبت استالین در روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است.
وقتی در روسیه سفر کنید جایی پوستر یا مجسمه‌ای از استالین نمی بینید. خیابانی به نام او نشده .و بنابراین انتظار ندارید که مردم روسیه هنوز به او اعتقادی داشته باشند. برای مقایسه ، مثلا هنوز جسد مومیایی لنین در میدان سرخ وجود دارد و در هر شهری از روسیه خیابنی به نامش است. با این حال لنین به آرامی فراموش می شود. در طی سالهای ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۲ میزان محبوبت لنین از ۷۲ درصد به ۳۷ درصد کاهش یافته.
گروهای روسی استالینیستی، کمونیست‌ها و سربازان سابق جنگ بارها تلاش کرده اند که یادبودی برای استالین داشته باشند مثلا نام شهر ولگوگراد را به نام سابقش، استالینگراد تغییر دهند. حتی اخیرا یکی از معاونین دوما درباره تغییر نام یکی از خیابان‌ها به نام استالینگراد سخن گفته است. هیچ یک از این دو ایده هنوز اجرا نشده اما استالینیست‌ها می توانند خود را موفق بدانند چون توانسته اند نام استالین را به میان مردم بازگردانند. در ایام مناسبت‌ها ی جنگ ماشین هایی با پوستر استالین در سطح روسیه دیده می شود.
نیمی از روسی‌ها مصاحبه شده تایید کرده اند که " استالین رهبری عاقل بود که قدرت و افتخار را برای شوروی ایجاد کرد". از طرفی نیمی دیگر از روسی‌ها مصاحبه شده معتقد بودند که جنایات استالین قابل توجیه نیست. و در نهایت دو سوم روسی‌ها موافق بودند که " علی رغم همه اشتباهات و بد رفتاری‌ها استالین ، مهمترین چیر این است که شوروی تحت رهبری او در جنگ جهانی دوم پیروز شد"
در ۶۰ سالی که از مرگ استالین می گذرد، دو دوره تلاش برای استالین زدایی در روسیه و شوری انجام شد. بار اول نیکیتا خورشوف در سال ۱۹۵۶ دستور داد که نام همه شهرها و کارخانه‌ها و خیابان هایی که نام استالین را دارند تغییر کند. جسد استالین از مقبره‌اش برداشته شد ولی همچنان در میدان سرخ در کنار لنین باقی ماند. در سال ۱۹۶۴ خورشوف در کودتایی از جانب لئونید برژنف برکنار شد . گروه جدید نام استالین را از همه اسناد رسمی و دولتی حذف کردند اما سعی در پاس داشت عمومی استالین در جامعه داشتند. دوره دوم استالین زدایی در دوره گورباچف اتفاق افتاد. برخلاف خورشوف که تنها به حذف اسامی می پرداخت گورباچف سعی داشت تا تصویر رژیم کمونیست و شخص استالین را در جامعه غیر مشروع نشان دهد . سال ۱۹۹۱ پایان اتحاد جماهیر شوروی بود.
بوریس یلتسین اولین رییس جمهور روسیه بود که در شرایط اقتصاد نابسامان و رشد جنایات و نابرابری و مخالفت شدید با کمونیسم به این پست رسید. او نیز جز کسانی بود که سعی در استالین زدایی از جامعه نکرد. دادگاهی که برای بررسی جنایات حزب کمونیست شوروی سابق در این ایام تشکیل شده بود بدون اینکه به حکم نهایی برسد پایان یافت. دوره پوتین به نوعی سمبل بازگشت استالین بود. او کشور را در شرایط بد سیاسی تحویل گرفت و توانست قدرت مرکزی پایداری ایجاد کنید و به شدت بر نیروی امنیت داخلی تکیه داشت. مدل پوتین نیازمند دولتی قدرت مند و مردم بی‌قدرت بود . دیمیتری مدودف سعی کرد چهره‌ای لطیف تر از پوتین داشته باشد. در سال ۲۰۰۹ یک ویدیو پر شور در سایت رسمی کرملین گذاشت که در "جنایات استالین" را محکوم کرد. سال بعد کمیته حقوق بشر و جامعه مدنی مدودف، برنامه‌ای بلند پروازانه برای استالین زدایی روسیه ارائه کردند که سعی بر جبران خسارت ، آسیب دیده‌ها داشت. اما هنوز چندی از این برنامه نگذشته بود که مدودف در سخنرانی در بین اعضای فسب ( سازمانی که جای کگب را گرفته است) بیان کرد که مطمئن است که نسل جدید افسران فسب سنت‌های همکاران پیشین‌شان را با افتخار دنبال می کنند. همان پیشنینانی که در ویدیوی سال قبل درباره‌شان گفته بود" نیروی سرکوبگری بزرگترین تراژدی تاریخ روسیه را رقم زده اند". فسب هرگز گذشته و پیشینه سیاست‌های خودش در کگب رد نکرده است. مرکز آنها هنوز در شهر لوبیانکا هست که جایی بوده که بسیاری از قربانیان استالین در آن شکنجه شده و به قتل رسیده اند. در سیستم غیر رسمی روسیه مقامات فسب نقش‌ها کلیدی در کشور دارند. پوتین بسیاری از از اعضای بلند مرتبه دولت را از بین افراد فسب انتخاب کرد و بخش بزرگی از تجارت و امور مالی زیر دست آنها است. علی رغم اینکه مدودف سعی کرد در ظاهر سیاست استالین زدایی داشته باشد اما با بازگشت دوباره پوتین به کرملین همچنان به نظر می آید روح استالینی بر روسیه حکم فرما باشد. هنوز هیچ یادبودی برای قربانیان استالین و برنامه‌ای برای جبران خسارت‌ها به اسیب دیدگان تدارک دیده نشده است.
در عرصه عمومی همان قدر کتاب درباره جنایات استالین چاپ می شود که در مدح و تایید او. سازمان هایی که درباره جنایات او تحقیق می کنند آزادی یکسانی با سازمانهایی که او را تایید می کنند دارند. این موقعیت برابر نشان می دهد که استالین هماقدر که به عنوان دیکتاتور و عامل مرگ میلیون‌ها نفر مقصر شناخته می شود، به عنوان رهبری قدرتمند و عاقل که توانست جنگ در برابر هیتلر را هدایت کند و به پیروزی برسد، نیز شناخته می شود. در ذهن بسیاری از روس‌ها گذشته پر شکوه از خشونت و قدرت سرکوبگر جدا نیست. آنها بزرگی خود را در پیروزی سال ۱۹۴۵ اتحاد جماهیر شوروی می بینند و این پیروزی جبران سمبولیک درد هایی است که یک ملت در آن دوره کشیده اند. گذشته‌ای که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دیگر هرگز قابل بازگشت نخواهد بود.
رتبه استالین به عنوان بزرگترین فرد تاریخ روسیه در بین روس‌ها می تواند به شکل غیر مستقیم بیانگر ذهنیت روس‌ها امروزی باشد که علیرغم فساد، بی‌عدالتی و سواستفاده‌های دولتی می خواهند به کشور و ملتشان وفادار باشند. حدود ۸۰ درصد این مردم معتقد هستند که هیچ تاثیری در زندگی سیاسی روسیه ندارند و بنابراین بهترین استراتژی برای آنها این است که به رهبران و سیاست عمومی کشورشان خو بگیرند.
اما نسل جوان و پر انرژی و اغلب تحصیل کرده‌ای هم هستند که آموزه‌های سالهای بعد رژیم کمونیستی بر آنها تاثیر زیاد گذاشته. همان هایی که در سال گذشته در تظاهرات علیه پوتین شرکت می کردند. آنها همان افرادی هستند که در نظرسنجی بنیاد کارنگی معتقد بودند که مردم روسیه همواره نیازمند فردی مانند استالین برای حفظ قدرت و نظم نیستند.
گوناگونی دیدگاه‌ها در جامعه روسیه در حال رشد است و یکی از خط‌های مقدم این تنوع، تغییر دیدگاه رابطه مردم با دولت است. مدل پدرسالارانه پوتین همواره سعی کرده مشروعیت خود را ازسمبل‌های سیستمی که استالینیستی است بگیرد: دولت مرکزی مصون از خطا، شهروندانی همیشه وفادار به دولت و پایه‌های قدرت که هر گونه بی‌وافایی در آن جرم و جنایت تلقی می شود. این سیستم و سمبل‌هایش ممکن است هنوز توسط اکثریت محافظه کار که به سبک شوروی عادت داشتند پذیرفته شده باشد اما باعث تفرقه و جدایی هایی هم شده است. تا زمانی که روس‌ها ملیت خود را بر اساس رد باور سنتی سیستم قدرت ، پایان سیاسی و تاریخی پلیس مخفی و مصونیت قضایی‌شان ، باز سازی نکنند و تا زمانی که به این باور نرسند که " ما ، مردم" تعیین کننده هستیم، استالین در روسیه زنده است. روزی که این باور ایجاد شود پروژه استالین زدایی با موفقیت به انجام می رسد.

تهیه کنند: مریم نظری

هیچ نظری موجود نیست: