۲.۱۱.۹۱

زجرکش ....... Lynching - Ballad of Pearl May Lee


اون وخ کشیدنت بیرون
از پستو کشیدنت بیرون
صدتا آدم عربده کشون با بد و بیراه دنبالت
باید خودت بودی و می دیدی ، سامی سوسکی :
از خنده روده بُر شده بودم من 

از زورِ خنده
از زور خنده
از زور خنده
روده بُر شده بودم من از زورِ خنده .

کشیدنت رو زمین کشون کشون بردن انداختنت توو یه سُلدونی که درست و حسابی یه زباله دونی بود ، یه موش دونی بود .

منو می گی ؟ همون جور یه ریز می خندیدم
گرچه خدا بی‌سر و سامون تر از من دختری نیافریده
بی سر و سامون تر
بی سر و سامون تر
بی سر و سامون تر از من دختری نیافریده .

اون وخ اون پیره خرِ سرخابی ــ کلونتر ــ
از میونِ میله‌ها چشم غُره رفت و بت گفت :
«هی ، ننه سگ ! روونه ت می کنن به درکِ اسفل ! »
چون دلت خواس یه بغل سفید توو خودش بچلوندت
یه بغل سفید
یه بغل سفید
یه بغل سفید توو خودش بچلوندت .
بغلِ سفید برات گروون تموم شد سامی سوسکی.
چون که قیمتشو نه با پول
که با دلِ من و جون خودت دادی سامی سوسکی .

قیمتِ چشیدنِ اون عسلِ سرخ و سفید و
عسل سرخ و سفید و
عسل سرخ و سفید و
قیمت چشیدن اون عسل سرخ و سفید و .

آخ ! منو از این نومیدی سیاه بکش بیرون !
منو از چنگِ منِ بیچاره‌ام بکش بیرون !
یه پیرهنِ گُلی برام بیار که تنم کنم .
این بلاها حقت بود سرت بیاد !
حقت بود
حقت بود
این بلاها حقت بود سرت بیاد !

توو مدرسه ، یه بند
دور و وَرِ خوشگلا می پلکیدی.
تو نمی تونستی یه سیاه باقی بمونی،
یه بند نگات دنبال پوستای سفید بود :
« زنای سیاه ، لایقِ ریشِ گدا گشنه‌ها ! »
یه بند نگات دنبال پوستای سفید بود :
« زنای سیاه ، لایقِ ریشِ گدا گشنه‌ها ! »

توو کله ات مدام
فکر سفیدا رو داشتی و
توو رختخواب سیات منِ سیاهو ،
همیشه ، همیشه ی خدا تنِ منو تشنه میذاشتی
همیشه ، همیشه ی خدا مرگتو آرزو می کردم .
همیشه ، همیشه ی خدا تنِ منو تشنه میذاشتی
همیشه ، همیشه ی خدا مرگتو آرزو می کردم .

جلو چشممی : می بینمتون که بیرونای شهرین .
ماه محقق چشم خیره ی یه جغده .

توو شبِ خوش که مثه بالِ سوسک سیاه بود
آتیش از دلت زبونه می کشید
زبونه می کشید
زبونه می کشید
آتیش از دلت زبونه می کشید .

بگو ببینم : یارو مث شیر سفید بود ، مگه نه ؟
پشتِ اتولِ بیوکش سَتّ و سیر از اون پیاله‌ها خوردی
اون وخ یارو یه هو از خوابِ خوش پروندت .
پشتِ اتولِ بیوکش سَتّ و سیر از اون پیاله‌ها خوردی
اون وخ یارو یه هو از خوابِ خوش پروندت !

این جوری که ، خیلی خونسرد به ات گفت :
«ــ کاکا ! منو زور زورکی کشوندی توو تله !
 خوب دیگه : وقتش بود که یادِ ناموسش بیفته !

« زور زورکی ، کاکا ! ... حالا میگی چه آشی واسه ت می پزم ؟
چه آشی
چه آشی
حالا میگی چه آشی واسه ت می پزم ؟ »

« میونِ سفیدای شهر قضیه رو هوار می کشم
همچین که جیگرِ همه شون برام کباب شه .
تو امشب تنِ منو گرفتی
فردام من جونتو می گیرم کاکا پسر !
می گیرم
می گیرم
فردام من جونتو می گیرم کاکا پسر ! »

درسته که دل منو خنک کرد ، سامی ، اما همین کارم کرد ، همین کارم کرد !
واسه همین بود که ریختن از زندون بیرونت کشیدن
بُردن بستنت به یه درخت و ، سرتا پاتو قیر مالیدن و
ناله ت که بلند شد قهقه شون هوا رفت .
هوا رفت
هوا رفت
ناله که بلند شد قهقه شون هوا رفت .

منم این جا توو خونه قهقه م هوا رفته بود
اون قدر خندیدم که نزدیک بود بترکم .
با اون قاقای لذیذی که دلتو برده بود شکمی از عزا درآوردی
اما توُونشم دادی داداش !
دادی
دادی
اما توُونشم دادی داداش !
تقاصِ اون دَلِگی رو ازت کشیدن سامی سوسکی
اما نه با پول
با دل من و جونِ خودت تقاصشو دادی سامی سوسکی .
تقاصِ لیس کشیدنِ اون عسل سرخ و سفید و
عسل سرخ و سفید و
عسل سرخ و سفید و
تقاصِ لیس کشیدنِ اون عسل سرخ و سفید و.

آخ خ ! منو از این نومیدی سیاه بکش بیرون !
آخ خ ! منو از چنگِ منِ بیچاره‌ام بکش بیرون !
آخ خ ! یه پیرهن گُلی بیار که تنم کنم ،
این بلاها حقت بود که سرت بیاد !
حقت بود
حقت بود
این بلاها حقت بود که سرت بیاد !

شکوهٔ، پیرل می لی‌
 Ballad of Pearl May Lee
Gwendolyn Elizabeth Brooks


ترجمه از : احمد شاملو
برگردان پارسی یکی از مشهورترین ترانه‌های سیاهانِ آمریکاست (ترجمه شده حدود سال ۱۳۳۰) که در باره‌ مرد سیاه پوس
تی‌ به نام سام می لیِ است که به جرم هم آغوشی با زنِ سفیدپوستی لینچ شده است و این نوحه یی است که زنِ او پی می لیِ می خواند ... این قطعه با دردناک‌ترین نغمه ی «جازِ » اصیل سیاهان همراهی می شود .









(Lynching) : زجرکش کردن عمل کشتن مردم توسط انبوه مردم به طور فراقانونی است که از اواخر قرن ۱۸ تا دهه ۱۹۶۰ در ایالات متحده آمریکا رخ می‌داد. زجرکش کردن عمدتاً در غرب و جنوب آمریکا رخ می‌داد. زجرکشی ۳٬۴۴۶ سیاه و ۱٬۲۹۷ سفید بین ۱۸۸۲ تا ۱۹۶۸ ثبت شده‌است. یک قربانی در شورش ۱۹۱۹ اوماها، نبراسکا بنی سایمنز قبل از قرار گرفتن روی آتش در روغن زغال خیس شد. کارت پستال زجرکشی دولوت، مینه سوتا زجرکشی سیرک گونه ویل جیمز در ۱۹۰۹، کایرو، ایلینوی زجرکش کردن لورا و لورنس نلسون که در کشتن کلانتر در ۱۹۱۱ نقش داشتند. در ابتدای قرن بیستم در آمریکا، زجرکشی یک سرگرمی برای عکاسان بود. مردم کارت‌پستال‌هایی از زجرکشی‌هایی را که شاهدش بودند برای هم می‌فرستاند. این عمل چنان باب بود که در سال ۲۰۰۰ نویسنده‌ای در تایم نوشت که «حتی نازی‌ها سوغاتی‌های آشویتس را نمی‌فروختند، ولی صحنه‌های زجرکشی به بخشی پررونق از صنعت کارت‌پستال تبدیل شد. در ۱۹۰۸، این تجارت چنان بزرگ و ارسال کارت‌های قربانیان زجرکشی چنان زننده شده بود که رئیس کل پست آمریکا این کارت‌ها را ممنوع کرد».



Ballad of Pearl May Lee

Then off they took you, off to the jail,
A hundred hooting after.
And you should have heard me at my house.
I cut my lungs with my laughter,
Laughter,
Laughter.
I cut my lungs with my laughter.

They dragged you into a dusty cell.
And a rat was in the corner.
And what was I doing? Laughing still.
Though never was a poor gal lorner,
Lorner,
Lorner,
Though never was a poor gal lorner.

The sheriff, he peeped in through the bars,
And (the red old thing) he told you,
“You son of a bitch, you’re going to hell!”
‘Cause you wanted white arms to enfold you,
Enfold you,
Enfold you.
‘Cause you wanted white arms to enfold you.

But you paid for your white arms, Sammy boy,
And you didn’t pay with money.
You paid with your hide and my heart, Sammy boy,
For your taste of pink and white honey,
Honey,
Honey.
For your taste of pink and white honey.

Oh, dig me out of my don’t-despair.
Pull me out of my poor-me.
Get me a garment of red to wear.
You had it coming surely,
Surely,
Surely,
You had it coming surely.

At school, your girls were the bright little girls.
You couldn’t abide dark meat.
Yellow was for to look at,
Black was for the famished to eat.
Yellow was for to look at,
Black for the famished to eat.

You grew up with bright skins on the brain,
And me in your black folks bed.
Often and often you cut me cold,
And often I wished you dead.
Often and often you cut me cold.
Often I wished you dead.

Then a white girl passed you by one day,
And, the vixen, she gave you the wink.
And your stomach got sick and your legs liquefied.
And you thought till you couldn’t think.
You thought,
You thought,
You thought till you couldn’t think.

I fancy you out on the fringe of town,
The moon an owl’s eye minding;
The sweet and thick of the cricket-belled dark,
The fire within you winding…
Winding,
Winding…
The fire within you winding.

Say, she was white like milk, though, wasn’t she?
And her breasts were cups of cream.
In the back of her Buick you drank your fill.
Then she roused you out of your dream.
In the back of her Buick you drank your fill.
Then she roused you out of your dream.

“You raped me, nigger,” she softly said.
(The shame was threading through.)
“You raped me, nigger, and what the hell
Do you think I’m going to do?
What the hell,
What the hell
Do you think I’m going to do?

“I’ll tell every white man in this town.
I’ll tell them all of my sorrow.
You got my body tonight, nigger boy.
I’ll get your body tomorrow.
Tomorrow.
Tomorrow.
I’ll get your body tomorrow.”

And my glory but Sammy she did! She did!
And they stole you out of the jail.
They wrapped you around a cottonwood tree.
And they laughed when they heard you wail.

And I was laughing, down at my house.
Laughing fit to kill.
You got what you wanted for dinner,
But brother you paid the bill.
Brother,
Brother,
Brother you paid the bill.

You paid for your dinner, Sammy boy,
And you didn’t pay with money.
You paid with your hide and my heart, Sammy boy,
For your taste of pink and white honey,
Honey,
Honey.
For your taste of pink and white honey.

Oh, dig me out of my don’t-despair.
Oh, pull me out of my poor-me.
Oh, get me a garment of red to wear.
You had it coming surely.
Surely.
Surely.
You had it coming surely.

Note

*Gwendolyn Brooks (1917-2000) was one of the greatest American poets of the 20th century. The author of twenty-six books, Brooks was the first African American to win the Pulitzer Prize for poetry, in 1950, and in 1968 she succeeded Carl Sandburg as Poet Laureate of Illinois. While Brooks’s eclectic oeuvre is impossible to reduce aesthetically or politically, she is best known as the leading light of the Chicago Renaissance and one of the clearest and most innovative literary voices of the African American civil rights movement. Many critics regard her work as a path connecting the 1920s Harlem Renaissance with the writers and theorists of the 1960s Black Aesthetic such as Amiri Baraka, Jayne Cortez, and Haki Madhubuti. As an American poet, she stands alongside Walt Whitman, Emily Dickinson, and Langston Hughes in international influence and reputation. “Ballad of Pearl May Lee,” comes from her first book, A Street in Bronzeville, published in 1945; it is reprinted here by permission.

هیچ نظری موجود نیست: