یک اعتقاد قدیمی در ژاپن میگوید: مردمی که امپراتور ( شاه) خویش را بکشند، محکوم به نابودی هستند. من نمیدونم تا چه حد میشود به این نوع خرافات عقیده داشت ولی در تاریخ نمونههایی دیده میشود که بی شک سئوال برانگیز است مثلا، در روسیه;بلشویکهای تازه بر سر کار آمده و یا نیروهای انقلابی،;در ۱۷ ژوئیه سال ۱۹۱۷ در ساعت ۲:۳۳ بامداد نیکلای دوم آخرین تزار روسیه ، همسرش الکساندرا، دخترانش و پسر بیمارش الکسی، به همراه پزشک خانوادگیشان و سه خدمتکار ایشان را در زیرزمین مخفی گاهشان تیرباران نمودند. سرهایشان را در الکل گذاشتند و بازمانده اجسادشان را به خاک سپردند. هشتاد سال پس از آن در ۱۹۹۸ سرهای ایشان شناسایی گردید و در آیینی با حضور بوریس یلتسین با آیین مسحیان دوباره و این بار در سنپترزبورگ به خاک سپرده شدند. بعد از کشتار فجیع سزار و خانواده اش تا زمانی که بوریس یلتسین بر اساس این عقیده که در روسیه به شدت شایع شده بود که روح سزار آنها را شکنجه میدهد، (نزدیک به ۱۰۰ میلیون روس، از گرسنگی، اعدام و شکنجه، جنگ و تبعید کشته شدند.) با اینکه به هیچ وجه به این گونه خرافات اعتقاد نداشت ولی بنابر فشار افکار عمومی، سر آخرین تزار را به خاک سپرد و ظاهرا بعد از این کار و در طی تحولاتی که در اتحاد جماهیر شوروی سابق و یا روسیه کنونی، انجام گرفت، روسیه به آرامش نسبی و پیشرفت جهانی دست یافت.
و یا در چین در سال ۱۹۰۸ که در پکن کودک سه سالهای به نام پویی به تخت امپراطوری چین نشست و آخرین امپراتور چین بود و بعد امپراتور خردسال را با زهر مسموم و میکشند و با جمهوری شدن آن کشور در ۱۹۱۲ حکومت ۳۰۰۰ ساله پادشاهی چین پایان یافت و همزمان دنیای با شکوه و افسانهای چین نیز به پایان رسید و چین قرنها در فقر، کشتار، گرسنگی، اعتیاد و بیچارگی و نکبت غوطه ور بود و تا چین مارکسیست در عصر اتم این فلاکت ادامه داشت و که اگر کسی به نام مائو در چین ظهور نمیکرد شاید امروز کشوری به نام چین به تاریخ پیوسته بود.
و یا بعد از آخرین لویی در فرانسه، دوران وحشت و ترور در فرانسه شروع و این کشور تا قرنها دچار جنگ، کشتار، فقر و بدبختی بود.
و یا در همین دوران حاضر، افغانستان بعد از محمد ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان، که افغانستان در حال پیشرفت، بعد از وی به عصر حجر برگشت و صدها هزار تن افغانی کشته شده و افغانستان در فقر و جهل غرق گشت، مردم عراق بعد از صدام با همه دیکتاتور بودنش امروز آرامش و امنیتی که در زمان آن ملعون داشتند، آرزومندن، مردم لیبی بعد از قذافی.
و در مورد ما ایرانی ها، ایران و ایرانی بعد از شاه وطن پرست ایران، محمد رضا شاه فقید.
شاید یکی از دلایلی که انگلیس و برخی از کشورهای اروپایی هنوز پادشاه خودشان را نگاه داشته اند، اعتقاد به این خرافه است. به هر حال در مورد ما ایرانیها این خرافه یک واقعیت است که بعد از رفتن شاه، ملت ایران محکوم به فنا شده است.
جیمی کارتر در ۴ نوامبر ۱۹۷۶ به محل کارش در کاخ سفید وارد شد. در دی ۱۳۵۵ صلیب سرخ به زندانهای ایران آمد و دوران تضعیف ایران شروع شد. در۱۵ خرداد ۱۳۵۶ بود که دوران ۱۳ساله صدارت هویدا تمام و آموزگار نخستوزیر شد. دی و بهمن ۱۳۵۶ – تظاهرات قم و بعد تبریز و... و مراسم چهلمها و تعزیههای شهدا و همین موجب سازماندهی طلبههای هوادار خمینی در قم و تبریز شده...;و ۲۸ مراد ۵۷ بود که سینما رکس سوخت. بعد شریفامامی به نخستوزیری رسید، حزب رستاخیز منحل شد و اوضاع بیشتر از پیش به هم ریخت. خمینی به پاریس رفت. ۱۵ آبان ازهاری سکان دولت را به دست گرفت اما مشهد به هم ریخت و اعتصابهای آغاز شد. هایزر به تهران آمد. بعد از چندی، شاه تصمیم گرفت که شاپور بختیار را انتخاب کند.
شاه طی سخنرانی که از تلویزیون ملی ایران پخش شد با ملت سخن گفت و آنها را به فکر کردن به ایران دعوت کرد و به آنها قول داد که اوضاع سیاسی را سر و سامان خواهد بخشید و حرف آنها را گوش خواهد داد. مردم فریب خورده به سخنان شاه بی اعتنایی کرده و این کار او را ضعف و ناتوانایی او شمرده و بر جسارت خود افزودند.
شاه صبح روز ۲۶ دی ۵۷ در فرودگاه مهرآباد تهران، مشتی از خاک ایران را در مشت گرفت و سوار هواپیمای شهباز شد و برای همیشه از ایران رفت. ۲۶ دی ۱۳۵۷ بود که روزنامهها با تیتر درشت نوشتند:" شاه رفت!"
و یا در چین در سال ۱۹۰۸ که در پکن کودک سه سالهای به نام پویی به تخت امپراطوری چین نشست و آخرین امپراتور چین بود و بعد امپراتور خردسال را با زهر مسموم و میکشند و با جمهوری شدن آن کشور در ۱۹۱۲ حکومت ۳۰۰۰ ساله پادشاهی چین پایان یافت و همزمان دنیای با شکوه و افسانهای چین نیز به پایان رسید و چین قرنها در فقر، کشتار، گرسنگی، اعتیاد و بیچارگی و نکبت غوطه ور بود و تا چین مارکسیست در عصر اتم این فلاکت ادامه داشت و که اگر کسی به نام مائو در چین ظهور نمیکرد شاید امروز کشوری به نام چین به تاریخ پیوسته بود.
و یا بعد از آخرین لویی در فرانسه، دوران وحشت و ترور در فرانسه شروع و این کشور تا قرنها دچار جنگ، کشتار، فقر و بدبختی بود.
و یا در همین دوران حاضر، افغانستان بعد از محمد ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان، که افغانستان در حال پیشرفت، بعد از وی به عصر حجر برگشت و صدها هزار تن افغانی کشته شده و افغانستان در فقر و جهل غرق گشت، مردم عراق بعد از صدام با همه دیکتاتور بودنش امروز آرامش و امنیتی که در زمان آن ملعون داشتند، آرزومندن، مردم لیبی بعد از قذافی.
و در مورد ما ایرانی ها، ایران و ایرانی بعد از شاه وطن پرست ایران، محمد رضا شاه فقید.
شاید یکی از دلایلی که انگلیس و برخی از کشورهای اروپایی هنوز پادشاه خودشان را نگاه داشته اند، اعتقاد به این خرافه است. به هر حال در مورد ما ایرانیها این خرافه یک واقعیت است که بعد از رفتن شاه، ملت ایران محکوم به فنا شده است.
جیمی کارتر در ۴ نوامبر ۱۹۷۶ به محل کارش در کاخ سفید وارد شد. در دی ۱۳۵۵ صلیب سرخ به زندانهای ایران آمد و دوران تضعیف ایران شروع شد. در۱۵ خرداد ۱۳۵۶ بود که دوران ۱۳ساله صدارت هویدا تمام و آموزگار نخستوزیر شد. دی و بهمن ۱۳۵۶ – تظاهرات قم و بعد تبریز و... و مراسم چهلمها و تعزیههای شهدا و همین موجب سازماندهی طلبههای هوادار خمینی در قم و تبریز شده...;و ۲۸ مراد ۵۷ بود که سینما رکس سوخت. بعد شریفامامی به نخستوزیری رسید، حزب رستاخیز منحل شد و اوضاع بیشتر از پیش به هم ریخت. خمینی به پاریس رفت. ۱۵ آبان ازهاری سکان دولت را به دست گرفت اما مشهد به هم ریخت و اعتصابهای آغاز شد. هایزر به تهران آمد. بعد از چندی، شاه تصمیم گرفت که شاپور بختیار را انتخاب کند.
شاه طی سخنرانی که از تلویزیون ملی ایران پخش شد با ملت سخن گفت و آنها را به فکر کردن به ایران دعوت کرد و به آنها قول داد که اوضاع سیاسی را سر و سامان خواهد بخشید و حرف آنها را گوش خواهد داد. مردم فریب خورده به سخنان شاه بی اعتنایی کرده و این کار او را ضعف و ناتوانایی او شمرده و بر جسارت خود افزودند.
شاه صبح روز ۲۶ دی ۵۷ در فرودگاه مهرآباد تهران، مشتی از خاک ایران را در مشت گرفت و سوار هواپیمای شهباز شد و برای همیشه از ایران رفت. ۲۶ دی ۱۳۵۷ بود که روزنامهها با تیتر درشت نوشتند:" شاه رفت!"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر