۳.۱۱.۹۱

گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون...... پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود

سورنا دلیر‌ترین سرداری که جهان به خودش دیده

"سورنا" یا "سردار سپهبد رستم سورن پهلو" یکی از سرداران سپاه ایران در زمان پادشاهی "اشک سیزدهم" (اُرد اول) اشکانیان است که در سده اول پیش از میلاد میزیست.
وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس از شاه رتبهٔ اول را در سراسر کشور داشت.
"سورنا" از اعضای "خاندان سورن" یکی از هفت خاندان ممتاز اشکانی است که حوزه نفوذ و حکمرانی آنها منطقه سیستان بود
"پلوتارک" تاریخ نگار یونانی در مورد "سورنا" میگوید: «در دلیری و توانایی پیشروترین پارتی/ایرانی دوران و نیز بلندقدترین و خوش چهره ترین مرد زمان خود بود».

جنگ ایران و روم
"ژولیو سزار"، "پومیه " و "کراسوس " سه تن از فرمانروایان بزرگ روم بودند که در سوم اکتبر سال ۵۶ پیش از میلاد در نشست لوکا تصمیم حمله به ایران را گرفتند و بدین منظور، کراسوس با سپاهی مرکب از ۴۲ هزار نفر از لژیون‌های ورزیده روم به سوی ایران روانه شد

"اُرد" پادشاه اشکانی، "سورنا" را مأمور جنگ با "کراسوس" و دفع یورش رومی‌ها کرد، نبرد میان دو کشور در سال ۵۳ پیش از میلاد در جلگه‌های میانرودان و در نزدیکی شهر حران روی داد.
در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و تاکتیک جنگ و گریز به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیره‌دستی بودند، توانست یک ‌سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند. "کراسوس" و پسرش "فابیوس" دراین جنگ کشته شدند.

جنگ حران که نخستین جنگ بین ایران و روم به شمار می‌رود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها پس از پیروزیهای پی‌درپی برای اولین بار در جنگ شکست سختی خوردند که پس از آن دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد.
سردار "سورنا" را پدید آورنده جنگ پارتیزانی ( پارتیزان یعنی جنگ به روش پارتیان) در جهان می‌دانند.

سر انجام "سورنا" در راه نجات جان پادشاه ایران از سوء قصد رومیان جانش را فدا کرد.
برخی پژوهشگران "سورنا" را با "رستم دستان" قهرمان حماسی ایران یکی می‌دانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تصویر: مجسمه برنزی یک فرد پارتی است که در موزهٔ ملی ایران موجود می باشد و اعتقاد بر این است که شمایل سردار سورنا می‌باشد.







اعدام ثقة الاسلام تبریزی به دست روس ها

روایت پیرمردی آذری که دستانش را در آتش سوزاند تا مبادا پس از مرگش روسها نوشته‌ای را بر ضد ایران با انگشتانش مهر کنند...

پس از استقرار نظام مشروطه و پايان يافتن دوره استبداد صغير در ايران، روسيه كه حامي استبداد بود، در صدد اعاده استبداد در كشور برآمد و به دنبال بهانه بود. استخدام مورگان شوستر آمريكايي توسط مجلس شوراي ملي براي خزانهداري كل كشور، بهانه را به دست آنها داد.

روسها از اين عمل برآشفته شدند و طي اولتيماتوم شديدي، خواهان اخراج شوستر شدند. در اين زمان بين مجلس و دولت بر سر اين اولتيماتوم، بحثهاي زيادي درگرفت كه در اين حال، نيروهاي روسيه نيز بخشي از مناطق غرب و شمال ايران را به اشغال خود درآوردند.

با ورود سپاهيان روس به تبريز، بسياري از مردم به دست آنان قتل عام شدند و ثقة الاسلام تبريزي نيز سعي ميكرد باگفتگو مانع از كشتار مردم گردد. در نهايت، روسها ثقة الاسلام را در روز نهم محرم ۱۳۳۰ ق برابر با نهم دي ماه ۱۲۹۰ ش دستگير كردند.

آنها از ثقة الاسلام خواستند كه براي حفظ جان و مقام خود، مجاهدان تبريزي را آغازگر جنگ و كشتار معرفي كند(چراکه روس‌ها به شدت از جانب دیگر قدرتها تحت فشار برای تخلیه ایران قرار گرفته بودند) ولي وي اين تقاضا را به شدت رد كرد.

روس‌ها كه با تمام قدرتشان در مقابل اين پيرمرد كم آورده بودند، در يك روز سرد زمستاني كه دانه هاي برف فرش سفيدي بر روي زمين مي بافت او را براي اعدام بردند.

پاي چوبه دار بود و هيچ شوخي در كار نبود. ثقه الاسلام به برف نگاه كرد. سپس درخواست منقلي از آتش كرد. سربازان روسي به فوريت خواست او را اجابت كردند.

اين نشانه اين بود كه مرد كم كم به زنده ماندن فكر مي كند و مي فهمد كه آنها شوخي نمي كنند. اي بسا كه بعد از گرم شدن زير كاغذ را مهر مي زد و تاييد مي كرد كه كاملابي گناه هستند و اين مشروطه طلبان هستند كه در صدد به آشوب كشاندن شهر هستند.

و آنها او را دوباره با سلام و صلوات به خانه خود برمي گرداندند. براي روسيه تزاري خوب نبود كه مرد جليل القدري كه پيرمردي بيش نبود، اعدام كند.
مرد بزرگ منش دست هاي خود را روي آتش سرخ و گداخته آتش نگه داشت. گرماي زغال دست هاي او را گرم مي كرد. لحظه اي چشم هايش را بست و شروع به راز و نياز به درگاه خدا نمود.

و ناگهان سربازان روسي صحنه اي را ديدند كه تنشان با همه قساوت و وحشيگري لرزيد. پیرمرد هر ده انگشت دستان خود را در ميان آتش گداخته نهاد و نگه داشت.

بوي گوشت سوخته آدمي در فضا پيچيد. او انگشت هاي هر دو دستش را از بين برده بود و هنوز هم دستش را با تمام جراحتش از روي آتش برنمي داشت.
رئيس روس‌ها از خشم به خود مي لرزيد. به منقل آتش نزديك شد و آن را سرنگون كرد. انگشت هاي مرد بزرگوار نمايان شد. تمامي آنها چون زغال گر گرفته بودند و مانند شمعي در ميان تاريكي قرون شعله مي كشيدند.
رئيس روس‌ها غريد: چرا اين كار را كردي؟ آيا ديوانه شده اي؟
وی بالبخندی گفت
: «آري، ديوانه شده ام. من نخواستم بعد از مرگ من انگشتم را زير آن ورقه منحوس بگذاريد و بگوييد ثقه الاسلام نوشته شما را تاييد كرد.»

رئيس روس‌ها در برابر بزرگي اين مرد خوار شد و بر زمين فرو رفت. دستور اعدام ثقه الاسلام از مسكو رسيده بود و او همان روز اعدام شد.

این بود روایت اعدام ثقة الاسلام تبریزی وطن پرست و مردم دوست از آذربایجان که جانش را فدای ایران عزیز نمود.


شرح ماجرا از زبان احمد کسروی:

كسروي در تاريخ هجده ساله آذربايجان صحنه اعدام ثقه الاسلام و تنی

چند ازمشروطه خواهان بنام را در عصر عاشورا چنين توصيف كرده: “هنگامه دل گداز بس سختي مي بود… مرگ سياه يك سو و غم و درماندگي كشور يك سو، خدا مي داند چه دل سوخته اي درآن ساعت مي داشتند.

ثقه الاسلام به همگي دل مي داد و از هراس و غم ايشان مي كاست… چون خواستند دار زنند نخست شيخ سليم (از مسئولين اجتماعيون _ عاميون) بيچاره خواست سخني گويد افسر دژخوي روسي سيلي و مشت به رويش زده خاموشش گردانيد. دژخيمان ريسمان به گردنشانداختند وكرسي را از زير پايش كشيدند.

دوم نوبت ثقه الاسلام بود، شادروان همچنان بي پروا مي ايستاد… بالاي كرسي رفت. سوم ضيا العلما را خواندند… به روسي با افسر سخن آغاز كرده مي گفت ما چه گناه كرده ايم… آيا كوشيدن در راه كشور خود گناه است؟

دژخيمان دست او را از پشت بستند و با زور بالاي كرسيش بردند. چهارم صادق الملك را خواندند. پنجم آقا محمدابراهيم را پيش آوردند ، او با پاي خود بالاي كرسي رفت و ريسمان را به گردن انداخت .

ششم قلي خان كه پيرمردي بود را پيش خواندند .

هفتم نوبت حسن بود (پسر ۱۸ ساله مسيو) جوان دلير بالاي كرسي با آواز بلندداد زد: “زنده باد ايران”، “زنده باد مشروطه”

و پس از او نوبت قدير پسر شانزده ساله رسيد و او را نيز (با توجه به كينه اي كه به علي مسيو داشتند) بالاي كرسي برده ريسمان به گردنش انداختند.
روسيان براي آنكه دژخويي خود را نيك نشان دهند، باري آن نكردند چشم هاي اينان را بندند و يا چون يكي را مي آويزند و بالاي دار دست و پا مي زند ديگران را دور نگه دارند.

برادر را روبروي چشم برادر به دار كشيدند. چنان كه از پيكره‌ها پيداست دژخيمان از ناآزمودگي ريسمان‌ها را چنان نينداختند كه زود آسوده گرداند. بيشترشان تا دقيقه‌ها گرفتار شكنجه جان كندن بوده اند.”
.........................................
صحنه دار زدن ثقة الاسلام و گروهی دیگر از آزادیخواهان تبریزی به دست روس ها





ماشینی که فروغ فرخزاد در آن کشته شد

فروغ فرخزاد (فروغ‌الزمان فرخزاد) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونه‌های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند.

او زاده ۸ دی‌ماه ۱۳۱۳ بود .فروغ فرخزاد بیست و چهارم بهمن سال ۴۵ در ۳۲ سالگی هنگام رانندگی با اتومبیل جیپ شخصی‌اش، بر اثر تصادف در جاده دروس – قلهک در تهران جان باخت ...

بعد از نیما یوشیج ، فروغ فرخزاد ، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است. نمونه‌های برجسته و اوج شعر نو پارسی‌ در آثار فروغ و شاملو پدیدار گردید.

هیچ نظری موجود نیست: