۲.۱۰.۹۱

با چشم و روى ِ روشن ِ خورشیدى زرد، با گیسوى طنابى یلدایى


برکت از سفره‌ها گریخت
کلام از کتاب‌ها
عطر از باغ‌ها
تمام سلام‌ها نظامی‌اند
تمام پرنده‌ها نابینا... تمام عشق‌ها کور...
افسوس دیوار عاطفه کوتاه‌تر از فاصله دست‌های ما بود
در زمانه‌ای که عشق با خطوطی فاخر
در قاب‌های طلایی
به دیوارها میخکوب می‌شد
یا ته فنجان‌های قهوه
آرام رسوب می‌کرد.

قسمتی از کتاب اشک های ملنیوم ، دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه













ترانه " بی پرده "- کاسه کوزه رو جم کنید

هیچ نظری موجود نیست: