۱۳.۱.۹۱

هر چه را که برای خودت نمیخواهی، برای دیگران هم نخواه.....لائوتسه


لائو تسه فیلسوف چینی‌ که ۶۰۰ سال پیش از میلاد زندگی‌ میکرده است ، میگوید: " وقتی‌ دولت خائن و بی‌ خاصیت باشد، ملت فعال و مبتکر میشوند ". و این درست اتفاقی است که برای ملت بزرگ ایران رخ داده است، طوری که انگشت حیرت جهانیان از عظمت این ملت به دندون گزیده شده است که چگونه است که با وجود نظامی تا این حد فاسد، خائن و دشمن ایران که ۳۳ سال به همه چیز این مردم ضربه زده و با تمام قدرت سعی‌ در عقب نگاه داشتن آنها را داشته است و شب و روز با روح و اعصاب آنها بازی کرده، ولی‌ همچنان این ملت سرافراز و توانا و پابرجا، شگفتی می‌‌آفریند.




انگلیس در اوایل قرن ۲۰ بر بیش از یک چهارم دنیا حکومت میکرد و با استعمار مستقیم کشورها امپراطوری افسانه‌ای را در دنیا بوجود آورده بود، ولی‌ هیچ گاه نتوانست ایران را بطور مستقیم مستعمره خود سازد و هر چه کرد در لوای فریب، مکر و حقّه بازی انجام داد، و این تنها نشان دهنده این امر است که این ملت بیش از آنچه که دشمنان احمق ایران فرض میکنند، آگاه و بیدار است.


 زنده باد ملت آهنین ایران.




«گلدان تنها به یمن تهی بودنش مفید است. فضای خالی در دیوار است که به کار پنجره می‌آید. به این طریق، خلاء در اشیا است که آنها را مفید می‌سازد.»
لائوتسه




دین تائویی


( مذهب تبعیت از طریقۀ باطنی الهی )

در بین ادیان چین ، دین تائویی یکی از سه دینی است که در کنار ادیان بودایی و کنفوسیوسی به عنوان سان چیاتو و یا سه مذهب به رسمیت شناخته شده اند .

بسیاری از چینی های متدین در مراسم عبادی هر سه دین مشارکت می کنند و در نگاهداری از هر سه آنها می کوشند و ممکن است درآن واحد علاوه بر دین تائویی به ادیان بودایی و کنفوسیوسی هم اعتقاد داشته باشند و در درون خود هیچ تضادی بین آنها احساس نکنند .

لیکن وجود تمایز بین ادیان مزبور نیز روشن است : مطابق دین کنفوسیوسی ( مذهی عبارت است از رعایت قواعد اخلاقی سلوک و معاشرت بین افراد بالاتر و پایین تر جامعۀ بشری ) ، بنابر نظر دین بودایی ( مذهب عبارت است از نظام تزکیه و پرورش نفس مبتنی بر مراقبه و ترک دنیا ، به همراه ایمان به یک خدای متشخص ) و بنابر نظر دین تائویی ( مذهب عبارت است از تبعیت باطنی از یک طریقه الهی جهان ) .

زندگی لائوتسه بنیانگذار دین تائویی ( 604 – 517 پیش از میلاد ) :

لائوتسه در ایالت هونان در بخش مرکزی چین در حدود 50 سال پیش از کنفوسیوس متولد شد .

او یکی از معاصرین پابه سن گذاشته کنفوسیوس بوده و در دیداری بین آنها ، لائوتسه به کنفوسیوس آن مورخ و مصلح پرمشغله را که آرزو داشت تاریخ قدیمی چین را مورد بررسی قرار دهد تا از طریق ایجاد یک نظام سلوک اجتماعی افتخارات گذشته آن را اعاده کند ، مورد سرزنش قرار داد و گفت :

" مردانی که تو در مورد آنها صحبت می کنی همه مرده اند و استخوانهای آنها بر باد رفته است . این غرورها و آرزوها را کنار بگذار " .

لائوتسه در عوض از کنفوسیوس خواست تا به آرامی و شخصا در جستجوی تائو - که اصل باطنی همه عالم بوده و به تنهایی می تواند کلید مذهب و حیات را به دست دهد – برآید .

وقتی کنفوسیوس پاسخ داد در خلال 20 سال گذشته با پشتکار مشغول مطالعه کتب بوده ، لائوتسه جواب داد :

" اگر می شد تائو را به مردم اهدا کرد ، چه کسی دوست نداشت که آن را به شاهزادۀ خود ، به والدین ، به برادران و به فرزندان خود تقدیم کند ؟ چرا تو خود آن را کسب نمی کنی ؟ دلیلش این است که در قلب خود برای آن جایگاهی قائل نیستی ؟ " .

شخصیت لائوتسه :

بنابر تعالیم کنفوسیوسی اصل راهمای زندگی عبارت است از مقابله به مثل مناسب .

بنابراین اگر کسی به دیگری لطمه ای وارد ساخت باید او را دقیقا به همان میزان و صورت تنبیه کرد .

( زخم را با عدالت و نیکی را با نیکی جبران کن ) .

اما بابر تعلیم لائوتسه هرگونه زخم و صدمه از ناحیۀ مردم را باید با نیکی بالاتری جبران کرد .

این اظهارنظر آشکارا رفتار شخصی انسان بر مبنای اصل جوانی احساسبدون توقع تلافی و پاداش تنها بوسیلۀ بودا دیده شده است .

اصلی که لائوتسه در زمیۀ مقابله با شرور و بدی ها بیان داشته از تعلیم کنفوسیوس متعالی تر است ، اما باید گفت رفتار عملی او تعمداً از رفتار کنفوسیوس پایین تر بوده است .

این دو بنیانگذار همعصر روی همرفته در شرایط اجتماعی مشابهی میزیستند ، اما لائوتسه ، به جای مقابلۀ جدی با این شرور و مفاسد اخلاقی ، و کوشش در جهت اعمال اصول اخلاقی خویش ، کاری که کنفوسیوس کرد ، تنها به ایراد پاره ای سخنان حکیمانه قناعت ورزید و پس از ان نیز از پست دولتی خود استعفا داد تا بدون هیچ مسئولیتی در آرامش کامل به سر برد

( در گمنامی به سر بردن طریقه آسمانی است ) .

بنابریان ، لائوتسه هم به سادگی خود را از مسائل و مشکلات چین کنار کشید و به جانب غرب چین رفت .

تکریم لائوتسه :

بنیانگذار مکتب تائوئیسم راجع به اصول اخلاقی مورد تعلیم خود کاملا اطمینان داشت ، اگرچه از نظر شخصی فرد متواضعی بود .

( همۀ مردم دنیا من را بزرگ می دانند ، اما من به خلاف آن شبیه هستم ... لیسکن من سه گنجینه دارم که آنها را پرورانده و به آنها افتخار می کنم : شفقت ، میانه روی و تواضع ) .

در قرون و اغعصار بعد افزایش چشمگیری در قدردانی از لائوتسه و حتی نوعی ترفیع دولتی دینی برای او وجود داشته است ( قربانی کردن به نام لائوتسه - عقیده به یک تصور ماوراء الطبیعی در مورد فیلسوف مکرم ، فرزند قدیمی – اعتقاد که او با موهای سپید متولد شده و بسیار زودتر از موعد طبیعی حکیم و خردمند بوده – باور اینکه تولد او مثل سایر اطفال طبیعی نبوده و او به صورت فردبالغی که 72 تا 81 سال در رحم مادر قرارداشته متولد شده است – هنگامی که معبد محل تولد او را تعمیر کردند کتیبه ای در آنجا قرار دادند که حاکی از آن بود که لائوتسه مستمرا در افراد مختلف حلول می کند – در سالهای 713 – 742 میلادی او را قاونا به عنوا " جکیم بزرگ اجدادی " معرفی شد – در سالهای بعد او به عنوان یکی از اعضای " تثلیث تائویی " تعیین شد که عضو دوم آن یک اصل متافیزیکی به نام پان کو " جهان آفرین " و عضو سوم نیز یک شخصیت تاریخی بود که معمولا به نام " امپراتور درخشان " شناخته می شود که در سال 1116 میلادی به درجۀ الوهیت رسانده شده بود .) .

پیروان تحسین گر لائوتسه کلماتی را که او به هنگام کناره گیری از دنیا و ورود به عالم گمنامی و سپس مرگ بر زبان آورده و حکایت از افسردگی شدید او می کند به حساب نمی گذارند .

( در عوض پیروان وی معتقدند کسی که به آنها آموخته به یک اصل جهانی احساس و نیکی اعتقاد داشته و از آن تبعیت کنند ، خود باید فردی الهی باشد ) .

لائوتسه در مورد اعتقاد به یک هستی متعال دارای تشخص چیزی تعلیم نداده است .
لائوتسه از بعضی جهات ویژگی یک – فیلسوف قدیمی – و حکیم را داشت ، اما – خدمتگزار رنجیده – مردم چین نبود . او به دین خود و ه به شخص خود ، نوعی آرمانگرایی خاص و اصیل بخشید . این دین به نام بنیانگذار خود امگذاری شد مانند ادیان جاینی ، بودایی ، کنفوسیوسی ، مسیحیت و اسلام .

اما نامگذاری خاص تائوئیسم نه به خاطر شخصیت و یا الگوی زندگی آموزگار بزرگ دین مزبور ، بلکه به خاطر تعلیم اساسی او در مورد اصل فاقد تشخص "تائو " بوده است .


مفهوم اصلی " تائو " :

معنای اولیۀ کلمه تائو از نظر شاخت ریشۀ آن ( راه ) ، ( طریقه ) و ( سبیل ) است . همی کلمه چینی تائو ، در دین شینتویی به معنی – راه خدایان – نیز به چشم می خورد .

در متون مقدس دین کنفوسیوسی نیز از همی ایده دینی برای نشان دادن ( راه ) یک انسان مذهبی کامل و نیز ( طریقه ) خداوند متعال استفاده شده است .

( راه " تائو " این است : آچه به خود نمی پسندی نسبت به دیگران انجام نده ) .

حداقل سه معنای مختلف برای کلمه " تائو " از همان ایده اولیه ( راه ) تبیین شده که عبارتند از :

نظم اخلاقی و فیزیکی عالم ، راه خرد ، حقیقت و اصول ، و راه فضیلت کامل یا راه صحیح زندگی که مورد تاکید آسمانها بوده و خود آسمانها نیز از آن تبعیت می کنند .

اما در بالاترین صورت فنی خود ، واژۀ تائو نمایندۀ مطلق فلسفی و یا هستی متعال دینی است .

مفهوم ذات متعال در دین تائویی :

تعالیم دینی اصلی کتاب " تائو – ته – کینگ "در مورد یک ذات متعال جاودانی ، فاقد تشخص و پوشیده است . در سرتاسر کتاب یک مورد نامگذاری شخصی به چشم می خورد ( واژۀ " تی " که از نظر لغوی به معنی ( فرمانروا ) است و در کتب مقدس شرقی بصورت خدا ترجمه شده است .

( من نمی دانم او پسر چه کسی است ، احتمالا اینگونه به نظر میرسد که او پیش از خداوجود داشته است ) .

تائو اساسا غیرفعال و غیرقابل توصیف است . با اینحال تائو- ته – کینگ سعی می کند آن را شرح دهد :

( اصیل ، ازلی ، قبل از آسمانها و زمین ، غایی ، آرذام ، بدون شکل ، بدون تغییر و بی نام )

( تنها منبع امرار معاش همه موجودات ) ، (فراگیر ، بی ادعا ، خلاق ) ، ( تنها از راه الهام قابل شناخت است ) و...

اصول اخلاقی دین تائویی :

انسان ایده آل دین تائویی ، مثل تائو ، بدون اضطراب است . فروتنی و خضوع مورد تاکید قرار گرفته است .

( بزرگترین تعالی این است که انسان ، مانند آب ، به همه چیز فع رساند و دست آخر نیز پایین ترین مکانها را که همه از آن بدشان می آید ، اشغال کند ) ، ( زخم را با محبت جبران کن ) ..

( با این وجود فرد کامل کسی است که عمدتا آرام و ملایم و نسبت به خویش خشود بوده و نسبت به همه افراد و همه اشیاء بی تفاوت باشد ، حتی شبیه به ذات متعال ) .

اصطلاحی که بیش از همه بیانگر تفکر اصلی دی تائویی است ( وو – وی ) و یا اصل ( عدم کوشش ) و ( عدم فعالیت ) است .

( این امر شرط نظم خوب جهانی است ) ، ( تنها آدم ساکت و غیرکوشا موفق است ) .

بنابراین آدم مقدس می گوید :

(من وو- وی را اجام می دهم )

( به یک حالت سادگی طبیعی که عبارت از رضایتمندی و فقدان جنگ ، حکومت ، وشتن ، سفرکدن و یا ترس از مرگ است ، باز گردد )

رهبران بعدی :

پس از درگذشت بنیانگذار دین تائویی ، برای مدت یک قرن و ربع ، هیچ رهبر برجسته دیگری ظهور نکرد .

در قرن پنجم قبل از میلاد لیه تزه پاره ای آرمانهای برجستۀ دینی را تعلیم می داد .آرمانهای دست پایینی که توسط او تعلیم داده می شد همه تمایزات ، حتی تمایزات اخلاقی مورد اکار قرار گیرند .

( در شناخت تائو معجزه و جادو با هم جمع شده اند . پیروی از طبیعت به اعتقاد به جانور بودن انسان می انجامد . عدم حضور ذهن ، امر مبارکی است . بی تفاوتی کامل نسبت به زندگی و جامعه از نشانه های یک حکیم واقعی است که به نور الهی بدل شده است ) .

چوآنگ تسه ، یکی از ویسندگان دین تائویی است در قر چهارم پیش از میلاد ، در سال 742 میلادی او با فرمان امپراتور قانونا به عنوان یک حکیم معرفی شد .

دین تائویی جدید :

کار عملی ای نظام در بیرون کاملات با تئوریهای بلند بنیانگذار آن فرق داشته است . پیروان دین تائویی تقریبا به طور کامل اعتراض اولیه بنیانگذار خود بر علیه بی نظمیهای اجتماعی و نیز موازین او در مورد آرمانگرایی اخلاقی را از دست داده اند .

دین تائویی همواره یک چهرۀ پوشیده عرفانی داشته است اما غالبا به تفسیر ای مطلب مرموز با تعابیر و اصطلاحات جادویی و غیرعلمی پرداخته است .

این دین با پاره ای از خصایص قابل تحسین آغاز شد . اما در حال حاضر به طرز وحشتناکی تنزل یافته و بصورت مرامی شرک آلود ، دیو پرستانه ، افسوگرانه و مبتنی بر غیب و جادو درآمده است .

وظایف به اصطلاح پاپ جدید تائویی به طور عمده این است که برای مقابله با بیماریها و سایر دسیسه های ارواح شرور دعا کرده ، دعا و طلسم بفروشد .

در مورد اخلاق اجتماعی و راهبان دین تائویی ، اکنون سهل الوصول ترین راه نزدیک شدن به شرایط فارغ از اضطراب تائویی جاودانه را این تصور می کنند که انسان به یکی از مراکز پرورش راهب یا راهبه رفته و در آنجا به صورتی غیرفعال زندگی کند تا به طول عمر بسیار عجیب و شگفت انگیزی دست یابد .

( این مرام در حد اجام پاره ای امورغریب و بوالهوسانه ، نظیر ژیمناستیکهای مناسب برای ناخوشیهای ریوی و جستجوی اکسیر حیات ، تنزل پیدا کرده است )؛ ( آنها در ارزیابی همنوعان خود از هر کس دیگری ، جز پست ترین افراد بت پرست بیشتر سقوط کرده اند ) ؛ ( قرنهای متمادی است که دین تائویی مترادف با ننگ و رسوایی است ) .

دی تائویی بیشتر یک سری شعبده بازی و فریبکاری است که عده ای راهب از میان پایین ترین طبقات اجتماعی استخدام شده اند اجام می دهند .

دین تائویی به عنوان یک دین عملی و اجرایی ، صورت بسیار نازلی داشته و پر از خرافه و بت پرستی است . این دین در چی مخصوص آدمهای درس خوانده و جاهل است .


تعلیمات دین تائویی پیرامون زندگی پس از مرگ :

دین کنفوسیوسی در این مورد چیزی ندارد اگر چه کتابهای آن شامل مقرراتی در موضوع رعایت آیین نیاکان است که به طور ضمنی مبین اعتقاد به یک حیات جاودانی است .

اما اعتقاد به تائوئیسم ، یعنی تائوئیسم به عنوان یک دین ، مطالب زیادی در این مورد دارد .

صاحبنظران تصور می کنند این مطلب عمدتا به خاطر نفوذ و گسترش دین بودایی در چین است که عقاید کاملا توسعه یافته ای در مورد وجود چندین بهشت و جهنم را با خود به چین آورد .

همچنین گفته شده که به خاطر همین عدم اهمیت حیات آینده در ادیان بومی چین بوده که دین وارداتی بودایی تا این حد مورد استقبال مردم چین قرار گرفته است .

به هر حال دین تائویی تاکید شدیدی بر حیات اخروی دارد . در مقابل اخلاقیات انسان گرایانه دین کنفوسیوسی که اساس دعوت آن در تعلیمات اخلاقی آ دین معمولا بر اصول و احکام اجتماعی و این دنیایی بود ، دین تائویی در قالب طرح بهشت ها و جهنمهای گوناگونی که برای پاداش نیکوکاران و جزای بدکاران مقرر شده به احکام مربوط به دنیای دیگری روی آورد .

از خصایص اصلی معابد دین تائویی یکی همین بود که سروشت فیزیکی موجودات پس از مرگ ، و به ویژه سروشت شیطان را به نمایش می گذاشت و احتمالا به منظور منع و هی کسانی که ممکن بود به کارهای زشت دست بزنند ، انواع و اقسام شکنجه های قابل تصور نیز به نمایش درآورده شدند .

مطمئنا دین تائویی به عنوان یک آیین مذهبی به شدت روبه زوال است . شکی نیست که فلسفه تائویی برای همیشه پایدار خواهد ماند . دکتر وینگ تسیت تصور می کند که نظریۀ وو – وی و یا فعال نبودن ، فلسفه ای است که حتی در دورۀ پرتحرک و بدون وقفه ای نظیر عصر حاضر مورد نیاز است و اصول آن در مورد صرافت طبع ، سادگی و سرزندگی موزون ، نفوذ خود در هنر و شعر چینی را همواره حفظ خواهد کرد .

پروفسور دابس می گوید :

" تائوئیسم فلسفی ، با تعالی عرفانی و طبیعت گرایی و سادگی خود ، کسب آرامش در بدبختی ها از طریق پروراندن آرامش درونی ، آزادی در عمل و عدم مداخله ، شک نسبت به نظرپردازی و خوش بینی و پرورش سلامت جسمی و روحی ، احتمالا به عنوان بخش مهمی از میراث چین باقی خواهد ماند " .

نقاط قوت دین تائویی :

" ارتباط درونی بین هر یک از افراد بشر با ذات متعال "

" تعلیم این نکته که انسان کامل باید از ( راه ) الهی تبعیت کند "

" تعلیم این نکته توسط بنیانگذار این دین که بدی را با خوبی جبران کنید "

" آرمان این در مورد ( یک انسان خوب ) که حتی در دورا پر از فساد بعدی نیز استمرار یافته است " .

نقاط ضعف :

" اینکه مفهوم ذات متعال در این دین به اندازه کافی معین و مسئول نیست "

" این مونه نازل که بنیانگذار آن ، در مواجهۀ با مشکلات ، به جای دست به کار شد برای اصلاح ، خود را کنار می کشد "

" شناخت غیرمکفی شرور در جهان "

" شناخت کم از واقعیات و منابع فیزیکی عالم و کم بها دادن به آنها که مانع تشویق پژوهشهای علمی می شود "

" تاکید بیش از حد بر اصل ( فعال نبودن ) و یا وو – وی که در نتیجه کوششهای انسانی را تحقیر میکند "

" فقدان یک اصل مقتدرانه و پر حرارات برای زندگی ، افراط در منفی بافی "

" آرمان اخلاقی بی تفاوت بودن و بی مسئولیتی "

" عدم ادراک کافی از حیات ابدی ، و تصور آن صرفاً به عنوان امتداد وجود دنیوی "

" نداشتن برنامه ای جهت بهبود وضع جامعه ، تنها بازگشت به یک سادگی بدوی "

" زوال تدریجی آن در قلمروی شرک ، دیوپرستی و شعبده بازی " .


منبع: site sanhavak