۴.۲.۹۱

اسرار خرابات بجز مست نداند ,هوشیار چه داند که در خانه چه راز است



اگر گفته میشود که مملکت را برای فرزندانتان نگاه دارید و در جهت آبادانی آن بکوشید، به این خاطر است که فرزندان که عزیزترین عزیزان شما هستن، بجای داشتن یک زندگی‌ شرافتمندانه و آقایی در وطن خویش، به بردگی و نوکری بیگانگان در کشور‌های دیگر نروند، و برای زنده ماندن و زندگی‌ کردن، مجبور به مهاجرت به کشورهای غریبه نشوند تا در آنجا ناگزیر به قبول کارهای دون و پستی که مردم آن کشور حاضر به انجام آن نیستند، بشوند و استعداد‌ها و روح خلاقشان تحت عنوان انسان دست دوم، لگد کوب مشتی ابله بشود.

آهای شما‌هایی‌ که برای اینکه کودکتان گرسنه نمانند، از صبح تا شب در تلاش و تحرک هستید و با کمال میل و رغبت از جوانی‌ و مال و جان خود میگذرید تا کودکانتان شاد و خوشبخت باشند، فراموش نکنید که در دنیای بیرحم امروز، اگر مملکت و وطن را به‌گونه‌ای ساختید که کودکانتان در آن احساس آسایش و راحتی‌ نکنند و مجبور به ترک آن بشوند، این شما‌ها هستید که تمامی تلاش زندگیتان را دو دستی‌ دور ریختید. و برای بیگانگان نوکر و خدمتکار بی‌ ارج و ارزش ساختید.

دلیل نوشتار بالا یک اتفاق در عین حال ساده با سرانجامی دردناک است.

در مدرسه‌ای مسابقه بهترین خواننده برگزار میشود، نوجوانی که صدایش صد‌ها برابر بهتر از دیگران است، به دلیل خارجی‌ بودن رای نمیاورد و از دور مسابقات کنار گذاشته میشود. قلب ظریف و لطیف این کودک تحمل این بی‌ عدالتی را نمیاورد، و فکر می‌کند با خودکشی، میتواند از شر رنجی‌ که می‌کشد رهایی یابد. و برای پدر و مادرش دنیای از غم را بجا گذشته و پرّ می‌کشد.

سئوال اینجاست اگر این کودک در مملکت خودش بود و کشورش به دست مشتی عرب و ترک بیوجدان، حیوون صفتِ خدا نشناس، اشغال نشده بود، و می‌توانست مانند دیگر مردم دنیا در خاک خودش محترمانه و با عزت زندگی‌ کند، آیا مجبور به تحمل چنین بی‌ انصافی و بی‌ عدالتی ابلهانه‌ای میشد و به دلیل عدم تحمل "حقارت انسان دست دوم بودن" به زندگی‌ خود خاتمه میداد؟

آهای شما‌هایی‌ که حاضرید از همه داشت و نداشته هاتان به خاطره لبخند کودکتان بگذرید، ابتدا بستر رشد ریشه‌هایتان را از شر خس و خاشاک و علف‌های هرز و نابود کننده پاک کنید تا کودکانتان بتوانند در این بستر با عزت و شرف انسانی‌ با آرامش و آسودهگی زندگی‌ کنند.